غزل شمارهٔ ۵۷۹
چون ساعدت مساعد آنست رشتهایم
در خون خود، که عاشق آن دست گشتهایم
در خاک کوی خود دل ما را بجوی نیک
کو را به آب دیدهٔ خونین سرشتهایم
گرمان بخوان وصل نخوانی شبی، بخوان
خط به خون که روز فراقت نبشتهایم
بیخار محنتی نگذارد زمین دل
تخم محبت تو، که در سینه کشتهایم
تا دفتر خیال تو در پیش چشم ماست
طومار فکر این دگران در نوشتهایم
ما را مبصران به نزاری ز موی تو
فرقی نمیکنند، که باریک رشتهایم
بگذاشتیم قصه، تمنای ما ز تو
کمتر ز بوسهای نبود، گر فرشتهایم
دل بستهایم، در سر زلف تو گر چه خلق
پنداشتند کز سر آن در گذشتهایم
وقتی ز اوحدی اثری بود پیش ما
اکنون ز اوحدی اثری هم نهشتهایم
با ما رقیب سرد تو گر گرمییی کند
از دودمان چه غم؟ که به آتش سرشتهایم
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون ساعدت مساعد آنست رشتهایم
در خون خود، که عاشق آن دست گشتهایم
هوش مصنوعی: وقتی که دست تو به ما کمک میکند، ما نیز با تمام وجود و عشق، در خون خود این پیوند را برقرار کردهایم.
در خاک کوی خود دل ما را بجوی نیک
کو را به آب دیدهٔ خونین سرشتهایم
هوش مصنوعی: در کوچه و محلههای خود، دل ما را جستجو کن، چرا که ما جانمان را با اشکهای خونین خود آراستهایم.
گرمان بخوان وصل نخوانی شبی، بخوان
خط به خون که روز فراقت نبشتهایم
هوش مصنوعی: اگر گرمت بخوانم و تو در شب وصال نیایی، بیا و بنویس به خون که روز جداییام را نوشتهایم.
بیخار محنتی نگذارد زمین دل
تخم محبت تو، که در سینه کشتهایم
هوش مصنوعی: هیچ مشکلی نمیتواند مانع از کاشتن عشق تو در دل ما شود، چرا که ما این عشق را در دل خود پرورش دادهایم.
تا دفتر خیال تو در پیش چشم ماست
طومار فکر این دگران در نوشتهایم
هوش مصنوعی: تا زمانی که یاد تو در ذهن ماست، ما دیگران را فراموش کردهایم و فقط به یاد تو مشغولیم.
ما را مبصران به نزاری ز موی تو
فرقی نمیکنند، که باریک رشتهایم
هوش مصنوعی: ما به خاطر زیبایی موی تو از سوی ناظران هیچ تفاوتی نداریم، زیرا ما خودمان به طور طبیعی ظریف و باریک هستیم.
بگذاشتیم قصه، تمنای ما ز تو
کمتر ز بوسهای نبود، گر فرشتهایم
هوش مصنوعی: ما داستان را کنار گذاشتیم و آرزوی ما از تو هیچ کمتر از یک بوسه نبوده است، اگر ما فرشتهایم.
دل بستهایم، در سر زلف تو گر چه خلق
پنداشتند کز سر آن در گذشتهایم
هوش مصنوعی: ما به زیبایی موهای تو دل بستهایم، هرچند که دیگران تصور میکنند که از آن عشق فاصله گرفتهایم.
وقتی ز اوحدی اثری بود پیش ما
اکنون ز اوحدی اثری هم نهشتهایم
هوش مصنوعی: وقتی از اوحدی نشانهای و اثری در اختیار داشتیم، حالا دیگر هیچ نشانهای از اوحدی در دست نداریم.
با ما رقیب سرد تو گر گرمییی کند
از دودمان چه غم؟ که به آتش سرشتهایم
هوش مصنوعی: در میان رقبای ما، اگر کسی هم دلسوز و گرم-hearted شود، چه اهمیتی دارد؟ چون ما خودمان در آتش عشق و عشقبازی تجربه داریم.