گنجور

غزل شمارهٔ ۵۷۴

به پیشگاه قبول ار چه کم دهد راهم
هنوز دولت آن آستانه می‌خواهم
گرم کند ز جفا همچو ریسمان باریک
از آنچه هست سر سوزنی نمی‌کاهم
دلم ز مهر رخش نیم ذره کم نکند
اگر ز طیره کند همچو سایه در چاهم
اگر به آب وصالش طمع کند غیری
من آن طمع نپسندم، که خاک درگاهم
بر آه سینهٔ من دشمنان ببخشیدند
به گوش دوست، همانا، نمی‌رسد آهم
گر او به کار من خسته التفات کند
چه التفات نماید به دولت و جاهم؟
به طوع حلقهٔ مهرش کشیده‌ام در گوش
حسود بین که: جدا می‌کند به اکراهم
اگر تو عزم سفر داری، اوحدی، امروز
مرا بهل، که گرفتار مهر آن ماهم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به پیشگاه قبول ار چه کم دهد راهم
هنوز دولت آن آستانه می‌خواهم
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است در مسیرم چیزی کم باشد، ولی همچنان آرزوی رسیدن به آن درگاه را دارم.
گرم کند ز جفا همچو ریسمان باریک
از آنچه هست سر سوزنی نمی‌کاهم
هوش مصنوعی: اگر کسی به من بی‌رحمی کند، مانند ریسمان نازکی می‌شود که با شدت فشار می‌آورد؛ اما از آنچه دارم، حتی سر سوزنی هم کم نخواهند کرد.
دلم ز مهر رخش نیم ذره کم نکند
اگر ز طیره کند همچو سایه در چاهم
هوش مصنوعی: دل من هیچ کم از عشق و محبت چهره‌ات نمی‌کاهد، حتی اگر مانند سایه‌ای در چاه فرو رفته باشی.
اگر به آب وصالش طمع کند غیری
من آن طمع نپسندم، که خاک درگاهم
هوش مصنوعی: اگر کسی به امید رسیدن به معشوق من باشد، آن امید را نمی‌پسندم، چرا که من خاک درگاه او هستم.
بر آه سینهٔ من دشمنان ببخشیدند
به گوش دوست، همانا، نمی‌رسد آهم
هوش مصنوعی: دشمنان به خاطر درد و زاری من، به دوست گوشزد کردند، ولی در حقیقت، صدای آه من هرگز به او نمی‌رسد.
گر او به کار من خسته التفات کند
چه التفات نماید به دولت و جاهم؟
هوش مصنوعی: اگر او به کار من توجه کند و خسته نشود، دیگر چه اهمیتی به مقام و جایگاهش دارد؟
به طوع حلقهٔ مهرش کشیده‌ام در گوش
حسود بین که: جدا می‌کند به اکراهم
هوش مصنوعی: من برای آنکه حسودان را متوجه تعهد و عشق خود به او کنم، با گردن بنولی، به نحوی نشان داده‌ام که حتی اگر هم بخواهم، نمی‌توانم از عشق او جدا شوم.
اگر تو عزم سفر داری، اوحدی، امروز
مرا بهل، که گرفتار مهر آن ماهم
هوش مصنوعی: اگر تو تصمیم به سفر داری، من امروز را کنار بگذار، چون در دام عشق آن محبوب گرفتار شده‌ام.