گنجور

غزل شمارهٔ ۵۶۸

درد تو برآورد ز دنیا و ز دینم
با مایهٔ عشق تو آن نه باد و نه اینم
چشم همه آفاق به دیدار تو بینند
تا پردهٔ ز رخ برنکنی هیچ نبینم
تحصیل تو مقدور و من آسوده روا نیست
از خرمن اقبال چرا خوشه نچینم؟
اندیشهٔ مستوری و دین داشتنم بود
سودای تو نگذاشت که مستور نشینم
از گنج وصالت به سعادت برسد زود
گر خاتم لعل تو شود ملک نگینم
تا ماه تشبه به رخت کرد ز خوبی
با ماه به پیکارم و با مهر به کینم
گر نور تو در خلق نبینم ز دو گیتی
هم گوش فروبندم و هم گوشه نشینم
پایی به کرم بررخ من نیز همی نه
کندر سر کویت نه کم از خاک زمینم
چون اوحدی از وصل به شاهی برسم زود
گر خاتم لعل توشود ملک یمینم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

درد تو برآورد ز دنیا و ز دینم
با مایهٔ عشق تو آن نه باد و نه اینم
هوش مصنوعی: درد و رنج تو باعث شده که من از دنیا و مذهب فاصله بگیرم. تنها عشق توست که به من وجود می‌بخشد و من نه به چیزهای این دنیا وابسته‌ام و نه به اعتقادات دینی.
چشم همه آفاق به دیدار تو بینند
تا پردهٔ ز رخ برنکنی هیچ نبینم
هوش مصنوعی: همه‌چیز در هستی منتظر دیدن تو است تا زمانی که چهره‌ات را نمایان نکنی، من هیچ چیزی نخواهم دید.
تحصیل تو مقدور و من آسوده روا نیست
از خرمن اقبال چرا خوشه نچینم؟
هوش مصنوعی: من نمی‌توانم از دستاوردها و موفقیت‌های تو بهره‌مند شوم، چرا که این برای من درست نیست. پس چرا نباید از موقعیت‌ مناسب و خوشبختی خود استفاده کنم و به دستاوردهای تو دسترسی پیدا کنم؟
اندیشهٔ مستوری و دین داشتنم بود
سودای تو نگذاشت که مستور نشینم
هوش مصنوعی: فکر پنهانی و ایمان من به تو بود، اما عشق تو اجازه نداد که در خفا بمانم.
از گنج وصالت به سعادت برسد زود
گر خاتم لعل تو شود ملک نگینم
هوش مصنوعی: اگر به زودی از گنج ارتباطت به سعادت برسم، این که داشتن انگشتری از سنگ قیمتی تو برای من مانند پادشاهی خواهد بود.
تا ماه تشبه به رخت کرد ز خوبی
با ماه به پیکارم و با مهر به کینم
هوش مصنوعی: وقتی که ماه به زیبایی چهره‌ات شباهت پیدا کرد، با ماه در رقابت هستم و با عشق به دشمنی می‌پردازم.
گر نور تو در خلق نبینم ز دو گیتی
هم گوش فروبندم و هم گوشه نشینم
هوش مصنوعی: اگر نور وجود تو را در مردم نبینم، از هر دو دنیا کنار می‌کشم و به انزوا می‌روم.
پایی به کرم بررخ من نیز همی نه
کندر سر کویت نه کم از خاک زمینم
هوش مصنوعی: پای من که بر روی زمین است، به خاطر مهرت به سمت چهره‌ام نمی‌آید، چرا که در برابر کوی تو، مقامم از خاک زمین هم کمتر است.
چون اوحدی از وصل به شاهی برسم زود
گر خاتم لعل توشود ملک یمینم
هوش مصنوعی: زمانی که به مقام و جایگاه باارزشی برسم، اگر حلقه‌ای از سنگ قیمتی تو در دستم باشد، این خود نشانه‌ای است از قدرت و سلطنت من.