گنجور

غزل شمارهٔ ۵۵۰

پر از دل مپرس، ای پری، من چه دانم؟
ز مردم تو دل می‌بری، من چه دانم؟
چه گویی: بدان تا کجا شد دل تو؟
ز من چون تو داناتری، من چه دانم؟
مرا چند پرسی که: لاغر چرایی؟
تو این بنده می‌پروری، من چه دانم؟
ز من صبر جستی و عقل و سکونت
پریشانم، این داوری من چه دانم؟
نمودی که: چون فاش گردید رازت؟
تو این پرده‌ها میدری، من چه دانم؟
مپرس اینکه: دیوانه چون شد دل تو؟
به دست تو بود، ای پری، من چه دانم؟
مگو: کاوحدی چون خریدار من شد؟
تویی ماه و او مشتری، من چه دانم؟

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پر از دل مپرس، ای پری، من چه دانم؟
ز مردم تو دل می‌بری، من چه دانم؟
هوش مصنوعی: ای پری، از دل من نپرس، زیرا من از آنچه در دل دارم بی‌خبرم. تو از مردم دل می‌کنی، اما من چه می‌دانم؟
چه گویی: بدان تا کجا شد دل تو؟
ز من چون تو داناتری، من چه دانم؟
هوش مصنوعی: چه بگویم: دل تو تا کجا احساساتش را تجربه کرده؟ تو از من که داناتری، من چه چیزی می‌دانم؟
مرا چند پرسی که: لاغر چرایی؟
تو این بنده می‌پروری، من چه دانم؟
هوش مصنوعی: چرا از من می‌پرسی که چرا لاغر هستم؟ تو که این بنده را پرورش می‌دهی، من چه می‌دانم؟
ز من صبر جستی و عقل و سکونت
پریشانم، این داوری من چه دانم؟
هوش مصنوعی: من از تو صبر و عقل و آرامش را به دست نیاورده‌ام و همچنان در بی‌نظمی به سر می‌برم. حال چه طور می‌توانم در مورد این وضعیت قضاوت کنم؟
نمودی که: چون فاش گردید رازت؟
تو این پرده‌ها میدری، من چه دانم؟
هوش مصنوعی: وقتی راز تو آشکار شد، تو که پرده‌ها را کنار زدی، من چه می‌دانم؟
مپرس اینکه: دیوانه چون شد دل تو؟
به دست تو بود، ای پری، من چه دانم؟
هوش مصنوعی: نپرس چطور قلب تو دیوانه شد، این دل در دستان تو بود، ای پری، من چه می‌دانم؟
مگو: کاوحدی چون خریدار من شد؟
تویی ماه و او مشتری، من چه دانم؟
هوش مصنوعی: نگو که چه کسی مانند من به تو علاقه‌مند شده است. تو مانند ماهی هستی و او مشتری تو، و من چه می‌دانم درباره این موضوع؟