غزل شمارهٔ ۵۴۵
وه! که امروز چه آشفته و بیخویشتنم
دشمنم باد بدین شیوه که امروز منم
شد چو مویی تنم از غصهٔ نادیدن تو
رحمتی کن، که ز هجر تو چو موییست تنم
اثری نیست درین پیرهن از هستی من
وین تو باور نکنی، تا نکنی پیرهنم
دهنت دیدم و تنگ شکرم یاد آمد
سخنی گفتی و از یاد برفت آن سخنم
از دهان تو چو خواهم که حدیثی گویم
یاوه گردد سخن از نازکی اندر دهنم
گر بمیرم من و آیی به نمازم بیرون
تا لب گور به ده جای بسوزد کفنم
آتش عشق تو از سینهٔ من ننشیند
مگر آن روز که در خاک نشانی بدنم
خلق گویند: برو توبه کن از شیوهٔ عشق
میکنم توبه ولی بار دگر میشکنم
گر زند بر جگرم چشم تو هر دم تیری
اوحدی نیستم، ار پیش رخت دم بزنم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
وه! که امروز چه آشفته و بیخویشتنم
دشمنم باد بدین شیوه که امروز منم
هوش مصنوعی: امروز چقدر درهم و برهم و بیقرارم، ای کاش دشمن من باشد این وضعیت که من در آن به سر میبرم.
شد چو مویی تنم از غصهٔ نادیدن تو
رحمتی کن، که ز هجر تو چو موییست تنم
هوش مصنوعی: بدن من به خاطر غم دوری تو مانند مویی نازک و ضعیف شده است. از تو خواهش میکنم رحمتی بنمایی، زیرا جدایی تو به اندازه یک موی نازک بر تنم فشار میآورد.
اثری نیست درین پیرهن از هستی من
وین تو باور نکنی، تا نکنی پیرهنم
هوش مصنوعی: در این لباس هیچ نشانهای از وجود من نیست و تو هرگز این را نمیپذیری مگر آنکه لباس من را تغییر دهی.
دهنت دیدم و تنگ شکرم یاد آمد
سخنی گفتی و از یاد برفت آن سخنم
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به یاد آوردن سخنی اشاره میکند که به خاطر دهان و گفتار کسی، از یادش رفته است. او از تنگی ذهن و فراموشی خود احساس ناراحتی میکند و به این نکته اشاره دارد که گاهی صحبتهای مهم و تاثیرگذار در خاطر نمیماند و به سرعت فراموش میشود.
از دهان تو چو خواهم که حدیثی گویم
یاوه گردد سخن از نازکی اندر دهنم
هوش مصنوعی: وقتی از تو چیزی بگویم، سخنانم بیمعنا میشود و این به خاطر لطافت و نازکی کلام توست.
گر بمیرم من و آیی به نمازم بیرون
تا لب گور به ده جای بسوزد کفنم
هوش مصنوعی: اگر من بمیرم و تو برای نماز من بیایی، در کنار قبرم به جای آنکه کفن من را بسوزانی، دل من به آتش عشق تو میسوزد.
آتش عشق تو از سینهٔ من ننشیند
مگر آن روز که در خاک نشانی بدنم
هوش مصنوعی: آتش عشق تو از دل من خاموش نخواهد شد مگر زمانی که بدنم به خاک سپرده شود.
خلق گویند: برو توبه کن از شیوهٔ عشق
میکنم توبه ولی بار دگر میشکنم
هوش مصنوعی: مردم میگویند که از شیوهٔ عشق توبه کن، من نیز توبه میکنم، اما بار دیگر به همین راه برمیگردم.
گر زند بر جگرم چشم تو هر دم تیری
اوحدی نیستم، ار پیش رخت دم بزنم
هوش مصنوعی: اگر هر لحظه چشمان تو تیر بر جگرم بزند، باز هم هیچ نیستم، اگر در حضورت زبان به سخن بگشایم.
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
"(شور) (۰۹:۲۹ - ۱۰:۰۳) نوازندگان: فرهنگ شریف (تار) گوینده: فیروزه امیرمعز سرایندگان اشعار متن برنامه: اوحدی مراغی اصفهانی (غزل)"
(آلبوم یک شاخه گل » شمارهٔ ۴۰۶)