گنجور

غزل شمارهٔ ۵۴۱

ای چاه زنخدانت زندان دل ریشم
از نوش دهان تو چندین چه زنی نیشم؟
گر زانکه سری دارم در پای تو، ای دلبر
کس را چه سخن با من؟ من مرد سر خویشم
پیش تو کشم هر دم دست و کف محتاجی
ای محتشم کوچه، دریاب، که درویشم
گاهم سگ درخوانی، گه ننگ مسلمانی
از هر چه تو میدانی، از ناخلفی، بیشم
یک دم نرود بی‌تو، کین دیدهٔ سرگردان
از خون دل خسته خوانی ننهد پیشم
با من نکند خویشی بیگانهٔ خوی تو
کین بخت که من دارم بیگانه کند خویشم
ای اوحدی، این دل را درمان چه کنی چندین؟
من ناوک او دارم مرهم نبرد ریشم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای چاه زنخدانت زندان دل ریشم
از نوش دهان تو چندین چه زنی نیشم؟
هوش مصنوعی: ای خندق زیبایی بر گردن تو، دل شکیبا و رنجیده‌ام در عشق تو به شدت در بند است. چه نیازی به زخم زبانی از دهانت داری؟
گر زانکه سری دارم در پای تو، ای دلبر
کس را چه سخن با من؟ من مرد سر خویشم
هوش مصنوعی: اگر به خاطر عشق تو، با سر به پای تو افتاده‌ام، ای دلبر! دیگر چه نیازی به صحبت با کسی دارم؟ من تنها به خودم فکر می‌کنم.
پیش تو کشم هر دم دست و کف محتاجی
ای محتشم کوچه، دریاب، که درویشم
هوش مصنوعی: هر لحظه به تو نیازمندم ای بزرگوار، مرا در این کوچه ببخشایید، چون من کسی هستم که به کمک احتیاج دارد.
گاهم سگ درخوانی، گه ننگ مسلمانی
از هر چه تو میدانی، از ناخلفی، بیشم
هوش مصنوعی: گاهی در مهمانی مانند یک سگ رفتار می‌کنم و گاهی احساس ننگ از مسلمانی دارم، چون که از هر چیزی که تو می‌دانی، من بیشتر از زشتی‌ها و بدی‌ها را می‌شناسم.
یک دم نرود بی‌تو، کین دیدهٔ سرگردان
از خون دل خسته خوانی ننهد پیشم
هوش مصنوعی: هرگز لحظه‌ای نمی‌توانم بدون تو زندگی کنم، زیرا چشمان سرگردانم از اندوه دل خسته شده‌اند و نمی‌خواهند هیچ چیزی به عنوان آرامش پیش من وجود داشته باشد.
با من نکند خویشی بیگانهٔ خوی تو
کین بخت که من دارم بیگانه کند خویشم
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخصی که در زندگی با او ارتباط نزدیک ندارم، نمی‌تواند به من نزدیک شود و اخلاق یا رفتار من را تغییر دهد. من دارای سرنوشتی هستم که باعث می‌شود احساس بیگانگی کنم و نتوانم به طور کامل با دیگران ارتباط برقرار کنم.
ای اوحدی، این دل را درمان چه کنی چندین؟
من ناوک او دارم مرهم نبرد ریشم
هوش مصنوعی: ای اوحدی، چه راهی برای درمان این دل درمانده داری؟ من تیر عشقی دارم که نمی‌توانم زخم‌هایش را التیام بخشم.