گنجور

غزل شمارهٔ ۵۴۰

عشقت چو ستم کرد و جفا بر تن و توشم
از ناله و زاری نتوان کرد خموشم
من عاشق آن گوشهٔ چشمم، به رفیقان
پیغام بده تا: ننشینند به گوشم
ساقی، بده آن جام و ز من جامه برافگن
تا خرقه دگر بر سر زنار نپوشم
بادم مده، ای یار، چنان ورنه بیفتم
آتش منه، ای دوست چنین ور نه بجوشم
چون بوی تو مستم نکند در همه عالم
هر می که به دست آرم و هر باده که نوشم
بر پای غلامان تو گر روی نمالد
این سر، نگذارم که بود بر سر دوشم
با دست حدیث دگران پیش دل من
تا باد حدیث تو رسانید به گوشم
بر فرق من ار تیغ نهد دست تو صد بار
یک موی ز فرقت به جهانی نفروشم
ای اوحدی، از بی‌ادبیها که ببینی
فردا خبرم گوی، که امشب نه به هوشم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عشقت چو ستم کرد و جفا بر تن و توشم
از ناله و زاری نتوان کرد خموشم
هوش مصنوعی: عشق تو وقتی به من ستم می‌کند و بر من ظلم می‌وری، کم نمی‌آورم و از ناله و گریه نمی‌توانم خاموش بمانم.
من عاشق آن گوشهٔ چشمم، به رفیقان
پیغام بده تا: ننشینند به گوشم
هوش مصنوعی: من عاشق آن نگاه خاص و زیبا هستم، پس به دوستانم بگو که دور و برم ننشینند و مزاحم من نشوند.
ساقی، بده آن جام و ز من جامه برافگن
تا خرقه دگر بر سر زنار نپوشم
هوش مصنوعی: ای ساقی، آن جام را به من بده و بگذار که لباس خود را کنار بگذارم، تا دیگر پیراهنی که به لباس زهد آغشته است به تن نکنم.
بادم مده، ای یار، چنان ورنه بیفتم
آتش منه، ای دوست چنین ور نه بجوشم
هوش مصنوعی: ای دوست، اگر مرا رها نکنی و از محبتت دور کنی، ممکن است در آتش عشق بسوزم. اگر به این حال ادامه دهی، ممکن است که حالتم به شدت به هم بریزد و دیوانه شوم.
چون بوی تو مستم نکند در همه عالم
هر می که به دست آرم و هر باده که نوشم
هوش مصنوعی: هر باده و نوشیدنی که مصرف کنم، هرگز نمی‌تواند من را به اندازه بوی تو خوشحال و شاداب کند.
بر پای غلامان تو گر روی نمالد
این سر، نگذارم که بود بر سر دوشم
هوش مصنوعی: اگر بر سر من باری از غلامان تو باشد، هرگز اجازه نخواهم داد که این بار بر دوشم باقی بماند.
با دست حدیث دگران پیش دل من
تا باد حدیث تو رسانید به گوشم
هوش مصنوعی: با دستان خود از روایات دیگران برای دل من بگو، تا اینکه باد، داستان تو را به گوشم برساند.
بر فرق من ار تیغ نهد دست تو صد بار
یک موی ز فرقت به جهانی نفروشم
هوش مصنوعی: اگر تیغ تو صد بار بر سر من بیفتد، یک موی سرم را به خاطر دوری‌ات به دنیا نخواهم فروخت.
ای اوحدی، از بی‌ادبیها که ببینی
فردا خبرم گوی، که امشب نه به هوشم
هوش مصنوعی: ای اوحدی، اگر فردا از بی‌ادبی‌ها و ناپسندی‌ها چیزی دیدی، به من خبر بده، چون امشب در حالتی نیستم که متوجه باشم.