غزل شمارهٔ ۵۳۶
سخن بگوی چو من در سخن نمیباشم
که در حضور تو با خویشتن نمیباشم
چو بوی پیرهنت بشنوم ز خود بروم
چنان که گویی در پیرهن نمیباشم
به وقت دیدنت ار در دعا کنم تقصیر
ز من مگیر، که آن لحظه من نمیباشم
مرا اگر چه بسی عیب هست، شکر کنم
که در وفا چو تو پیمانشکن نمیباشم
دلم به شکل دهان تو زان سبب تنگست
که هیچ بیسخن آن دهن نمیباشم
من از برای تو گشتم مقیم، تا دانی
که بر گزاف درین انجمن نمیباشم
به روز مردنم ار با جنازه خواهی بود
در انتظار حنوط و کفن نمیباشم
برای مصلحت ار گفتم: از تو سیر شدم
از آن مرنج، که بر یک سخن نمیباشم
اگر تو قصد تن و جان اوحدی داری
بیا، که زنده بدین جان و تن نمیباشم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سخن بگوی چو من در سخن نمیباشم
که در حضور تو با خویشتن نمیباشم
هوش مصنوعی: اگر میخواهی صحبت کنی، مثل من سخن بگو، چون وقتی تو هستی، من در وجود خودم نیستم.
چو بوی پیرهنت بشنوم ز خود بروم
چنان که گویی در پیرهن نمیباشم
هوش مصنوعی: وقتی بوی پیراهنت را میشنوم، به قدری تحت تأثیر قرار میگیرم که انگار وجود ندارم و فقط به خاطر یاد تو به دنیای دیگر میروم.
به وقت دیدنت ار در دعا کنم تقصیر
ز من مگیر، که آن لحظه من نمیباشم
هوش مصنوعی: اگر در لحظهای که به تو میرسم دعا کنم، لطفاً گناه مرا نبخش، چون در آن لحظه من خودم نیستم و تحت تأثیر احساسات و هیجانات قرار دارم.
مرا اگر چه بسی عیب هست، شکر کنم
که در وفا چو تو پیمانشکن نمیباشم
هوش مصنوعی: با اینکه نقصهای زیادی دارم، اما شکرگزارم که مثل تو در وفا عهدشکن نیستم.
دلم به شکل دهان تو زان سبب تنگست
که هیچ بیسخن آن دهن نمیباشم
هوش مصنوعی: دلم به خاطر تو و چهرهات بسیار تنگ است، چون بدون سخن و گفتوگو با تو نمیتوانم زندگی کنم.
من از برای تو گشتم مقیم، تا دانی
که بر گزاف درین انجمن نمیباشم
هوش مصنوعی: من به خاطر تو در اینجا ساکن شدم تا بدانی که در این جمع به طور تصادفی حضور ندارم.
به روز مردنم ار با جنازه خواهی بود
در انتظار حنوط و کفن نمیباشم
هوش مصنوعی: اگر در روز مرگم بخواهی کنار جنازهام باشی، به خاطر حنوط و کفن انتظار نکش.
برای مصلحت ار گفتم: از تو سیر شدم
از آن مرنج، که بر یک سخن نمیباشم
هوش مصنوعی: اگر به خاطر مصلحت چنین گفتم که از تو خسته شدم، نگران نباش، زیرا من نمیتوانم تنها بر یک موضوع قضاوت کنم.
اگر تو قصد تن و جان اوحدی داری
بیا، که زنده بدین جان و تن نمیباشم
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به اوحدی دست یابی و او را بیابانی در نظر داری، بیا، چون من زنده به این دو جنبه نیستم.