غزل شمارهٔ ۵۳۲
روزی بر آن شمع چو پروانه بسوزم
در خویش زنم آتش و مردانه بسوزم
چون با من بیگانه غمش را سر خویشست
با خویش در آمیزم و بیگانه بسوزم
دیوانه شوم، سر به خرابات برآرم
بر خویش دل عاقل و دیوانه بسوزم
گر آتش اندوه برین آب بماند
هم رخت براندازم و هم خانه بسوزم
در وصل دلم را نه به پیمانه دهد می
در میفگنم آتش و پیمانه بسوزم
یاران همه در گلشن وصلند به شادی
من چند درین گلخن ویرانه بسوزم؟
گر بر گذرم دام نهد، اوحدی، این بار
هم دام بدرانم و همه دانه بسوزم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روزی بر آن شمع چو پروانه بسوزم
در خویش زنم آتش و مردانه بسوزم
هوش مصنوعی: روزی به شمعی که در برابرش هستم، همچون پروانه نزدیک میشوم و خودم را در آتش عشق میسوزانم و با شجاعت به این کار ادامه میدهم.
چون با من بیگانه غمش را سر خویشست
با خویش در آمیزم و بیگانه بسوزم
هوش مصنوعی: وقتی کسی با من بیگانه است، غم و دلتنگیاش را در دل خود نگه میدارد. اما من با او ارتباط برقرار میکنم و احساسات او را درک میکنم و به خاطرش دلم میسوزد.
دیوانه شوم، سر به خرابات برآرم
بر خویش دل عاقل و دیوانه بسوزم
هوش مصنوعی: من دیوانه میشوم و به میخانه میروم، در حالی که بر دل عاقل و دیوانهام آتش میزنم.
گر آتش اندوه برین آب بماند
هم رخت براندازم و هم خانه بسوزم
هوش مصنوعی: اگر ناراحتی من ادامه پیدا کند، هم لباس خود را در میآورم و هم خانهام را به آتش میزنم.
در وصل دلم را نه به پیمانه دهد می
در میفگنم آتش و پیمانه بسوزم
هوش مصنوعی: در زمان وصال، دل من دیگر به اندازهگیری الکل نیاز ندارد؛ زیرا در جرعهای که مینوشم، آتشی وجود دارد که تمام وجودم را میسوزاند.
یاران همه در گلشن وصلند به شادی
من چند درین گلخن ویرانه بسوزم؟
هوش مصنوعی: دوستان همه در باغ عشق و سرور هستند، اما من که در این خرابه تنها ماندهام، چرا باید بسوزم؟
گر بر گذرم دام نهد، اوحدی، این بار
هم دام بدرانم و همه دانه بسوزم
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد در مسیر من تلهای بیندازد، من این بار هم با قدرت از آن عبور خواهم کرد و تمام منابع و مزایای موجود را به هدر میدهم.