گنجور

غزل شمارهٔ ۵۲۳

چشم جان بر اثرت می‌دارم
گوش دل بر خبرت می‌دارم
میکنم جای تو در جان، گر چه
گفتی: از دل بدرت می‌دارم
همچو خاکم بدر افگندی و من
روی بر خاک درت می‌دارم
دوش گفتی که: نداری سر من
به سر تو که سرت می‌دارم
به جفا خونم ازین بیش مریز
که به خون جگرت می‌دارم
دل ترا دوست‌تر از جان دارد
من از آن دوست‌ترت می‌دارم
سپری شد دلم، از بس که درو
ناوک دل سپرت می‌دارم
در تو بستم چو کمر دل، گفتی
کز میان زودترت می‌دارم
اوحدی وار در آیینهٔ دل
همچو نقش حجرت می‌دارم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چشم جان بر اثرت می‌دارم
گوش دل بر خبرت می‌دارم
هوش مصنوعی: من به تأثیر تو با چشم جانم نگاه می‌کنم و به اخبار تو با گوش دلم گوش می‌دهم.
میکنم جای تو در جان، گر چه
گفتی: از دل بدرت می‌دارم
هوش مصنوعی: هر چند تو گفته‌ای که از دل من بیرون بروی، اما من تو را در جان خود نگه می‌دارم.
همچو خاکم بدر افگندی و من
روی بر خاک درت می‌دارم
هوش مصنوعی: من به مانند خاکی هستم که تو مرا به دور پرتاب کرده‌ای، اما من همچنان بر درگاه تو سر می‌گذارم.
دوش گفتی که: نداری سر من
به سر تو که سرت می‌دارم
هوش مصنوعی: دیشب گفتی که من برای تو ارزشی ندارم، ولی من برای تو ارزش قائل هستم و به تو اهمیت می‌دهم.
به جفا خونم ازین بیش مریز
که به خون جگرت می‌دارم
هوش مصنوعی: به خاطر ظلم و ستم بیشتری بر من، خونم را بیشتر نریز، زیرا من خون جگر تو را در قلبم نگه می‌دارم.
دل ترا دوست‌تر از جان دارد
من از آن دوست‌ترت می‌دارم
هوش مصنوعی: دل من تو را بیشتر از جان خود دوست دارد و من هم از آن دوست داشتن، تو را بیشتر دوست می‌دارم.
سپری شد دلم، از بس که درو
ناوک دل سپرت می‌دارم
هوش مصنوعی: دلم خالی و ویران شده است، چون زیادی تحت تأثیر تیرهای محبت تو قرار گرفته‌ام.
در تو بستم چو کمر دل، گفتی
کز میان زودترت می‌دارم
هوش مصنوعی: در تو عشق و احساسات خود را جمع کرده‌ام، و تو گفتی که به زودی از من فاصله می‌گیری.
اوحدی وار در آیینهٔ دل
همچو نقش حجرت می‌دارم
هوش مصنوعی: چنانکه اوحدی در شعرش می‌گوید، من هم در دل خود از عشق و یاد یار تصویری جاودانه دارم که همیشه در آن محفوظ است.