گنجور

غزل شمارهٔ ۵۱۹

گمان مبر که ز مهر تو دست وادارم
که گر چه خاک زمینم کنی، هوا دارم
اگر جهان همه دشمن شوند باکی نیست
مرا ز غیر چه اندیشه؟ چون ترا دارم
مرا که روز و شب اندیشهٔ تو باید کرد
نظر به مصلحت کار خود کجا دارم؟
به وصل روی تو ایمن کجا توانم بود؟
که دشمنی چو فراق تو در قفا دارم
دلم شکستی و مهرت وفا نکرد، که من
به خردهای چنان با تو ماجرا دارم
ز آشنا دل مردم درست گردد و من
شکسته دل شدن از یار آشنا دارم
قبول کن ز من، ای اوحدی و قصهٔ عقل
به من مگوی، که من درد بی‌دوا دارم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گمان مبر که ز مهر تو دست وادارم
که گر چه خاک زمینم کنی، هوا دارم
هوش مصنوعی: نگذار تصور کنی که از عشق تو دست می‌کشم، حتی اگر مرا به خاک زمین بیندازی، هنوز هم به تو عشق می‌ورزم.
اگر جهان همه دشمن شوند باکی نیست
مرا ز غیر چه اندیشه؟ چون ترا دارم
هوش مصنوعی: اگر تمام دنیا علیه من باشند، برایم اهمیتی ندارد. به غیر از تو، به هیچ چیزی فکر نمی‌کنم چون تو را دارم.
مرا که روز و شب اندیشهٔ تو باید کرد
نظر به مصلحت کار خود کجا دارم؟
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر بیان می‌کند که چگونه باید به فکر معشوق خود باشد و دائماً در مورد او فکر کند. اما در عین حال، سوال می‌کند که چگونه می‌تواند به منافع و کارهای خود توجه داشته باشد وقتی که تمام تمرکز و فکرش به او معطوف است. این احساس تضاد بین عشق و مسئولیت‌های شخصی را به تصویر می‌کشد.
به وصل روی تو ایمن کجا توانم بود؟
که دشمنی چو فراق تو در قفا دارم
هوش مصنوعی: من چگونه می‌توانم در کنار روی تو احساس امنیت کنم، وقتی که دشمنی مانند فراق تو در پس‌زمینه است؟
دلم شکستی و مهرت وفا نکرد، که من
به خردهای چنان با تو ماجرا دارم
هوش مصنوعی: دل من شکسته و محبت تو پایدار نمانده است، چون من با خرد و دانایی خود چیزهایی دارم که با تو در میان می‌گذارم.
ز آشنا دل مردم درست گردد و من
شکسته دل شدن از یار آشنا دارم
هوش مصنوعی: از آشنایان دل مردم شاد و خوشحال می‌شود، اما من خودم که دل شکسته‌ام، از یار آشنا غمگین هستم.
قبول کن ز من، ای اوحدی و قصهٔ عقل
به من مگوی، که من درد بی‌دوا دارم
هوش مصنوعی: ای اوحدی، لطفاً قبول کن که من دردی دارم که هیچ درمانی برای آن نیست، و در مورد عقل و حکمت با من حرف نزن.