گنجور

غزل شمارهٔ ۵۱۶

گر او پیدا شود بر من به شیدایی کشد کارم
و گر من زو شوم پنهان به پیدایی کشد زارم
دو رنگی در میان ما به یک بار آن چنان کم شد
که غیر از نقش یک رنگی، نه او دارد، نه من دارم
دلم گر چشم اقراری براندازد به غیر او
دو چشم او برانگیزد جهانی را به انکارم
مرا از بس که او دم داد و دل غم دید در عشقش
غمش بگسیخت تسبیحم، دمش دربست زنارم
میان خواب و بیداری شبی دیدم خیال او
از آن شب واله و حیران، نه در خوابم، نه بیدارم
تو از هر چاردیواری نشان من چه می‌پرسی؟
که یار از شش جهت بیرون و من در صحبت یارم
کسی کو جان من باشد چه با او دوستی ورزم؟
نباشد دوستی با او که خود را دوست می‌دارم
ز باغ ورد او دوری نخواهم کرد تا هستم
بهل، تا داغ ورد او بسوزد اوحدی‌وارم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر او پیدا شود بر من به شیدایی کشد کارم
و گر من زو شوم پنهان به پیدایی کشد زارم
هوش مصنوعی: اگر او به من نزدیک شود، دیوانه‌وار مرا تحت تأثیر قرار می‌دهد و اگر من از او دور شوم، در دل به شدت ناراحت می‌شوم.
دو رنگی در میان ما به یک بار آن چنان کم شد
که غیر از نقش یک رنگی، نه او دارد، نه من دارم
هوش مصنوعی: در رابطه ما دوگانگی و رنگارنگی به سرعت از بین رفت و در نهایت فقط تصویری یکنواخت باقی ماند که نه او و نه من دیگر آن را نداریم.
دلم گر چشم اقراری براندازد به غیر او
دو چشم او برانگیزد جهانی را به انکارم
هوش مصنوعی: اگر دل من به محبت کسی دیگر متمایل شود، دو چشم او به سمت من می‌نگرد و تمام جهان را نسبت به من بی‌اعتنا می‌کند.
مرا از بس که او دم داد و دل غم دید در عشقش
غمش بگسیخت تسبیحم، دمش دربست زنارم
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه او خیلی پیشنهادم کرد و عشقش را در دل بزرگش با غم همراه می‌دیده، غم من از عشقش آزاد شد و حالا تمام وجودم برای او بسته شده است.
میان خواب و بیداری شبی دیدم خیال او
از آن شب واله و حیران، نه در خوابم، نه بیدارم
هوش مصنوعی: در یک شب، در حالی که نه کاملاً خوابم نه کاملاً بیدار، تصوری از او در ذهنم آمد که مرا گیج و سردرگم کرد.
تو از هر چاردیواری نشان من چه می‌پرسی؟
که یار از شش جهت بیرون و من در صحبت یارم
هوش مصنوعی: از کجا می‌پرسی من کجا هستم؟ چون عشق من از هر سو در اطراف من است و من در لحظه‌ای که با او هستم، وجودم را در کنار او می‌یابم.
کسی کو جان من باشد چه با او دوستی ورزم؟
نباشد دوستی با او که خود را دوست می‌دارم
هوش مصنوعی: اگر کسی در زندگی من برایم ارزشمند باشد، چه نیازی به دوستی یا دشمنی با او دارم؟ من نمی‌توانم با کسی که خود را دوست نمی‌دارد، ارتباطی داشته باشم.
ز باغ ورد او دوری نخواهم کرد تا هستم
بهل، تا داغ ورد او بسوزد اوحدی‌وارم
هوش مصنوعی: تا زمانی که زنده‌ام، از زیبایی و دلربایی او دور نخواهیم شد، زیرا عشق او همچنان در دل من شعله‌ور است و مرا می‌سوزاند.