غزل شمارهٔ ۵۱۴
درون خود نپسندم که از تو باز آرم
بدین قدر که: تو بیرون کنی به آزارم
مرا به عمر خود امید نیم ساعت نیست
به بوی تست شبی گر به روز میآرم
حکایت شب هجران و روز تنهایی
زمن بپرس، که شب تا بروز بیدارم
ز شهر نیز بدر میروم، که خانهٔ خلق
خراب میشود از آب چشم خونبارم
میان ما و تو جز گرد این وجود نماند
بدان رسید که این گرد نیز نگذارم
ز سینه بوی کسی جز تو گر بمن برسد
خراب کرده بهخون دلش بینبارم
مرا بلاله طمع بود و گل ز چهرهٔ تو
گلم نداد، ولی تنگ مینهد خارم
اگر تو زهره جبین میخری به بوسه مرا
بخر وگرنه رها کن، که مشتری دارم
محبت تو همی ورزم، ای پری، مگذار
که محنت تو بسوزاند اوحدیوارم
غزل شمارهٔ ۵۱۳: تا میسر گشت در گرمابه وصل آن نگارمغزل شمارهٔ ۵۱۵: سرم سودای او دارد، زهی سودا که من دارم!
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
درون خود نپسندم که از تو باز آرم
بدین قدر که: تو بیرون کنی به آزارم
هوش مصنوعی: من در دل خود نمیپسندم که برای تو به اندازهای که تو مرا آزار میدهی، ناراحت شوم و از تو دوری کنم.
مرا به عمر خود امید نیم ساعت نیست
به بوی تست شبی گر به روز میآرم
هوش مصنوعی: من به عمر خود حتی نیم ساعتی امید ندارم، اما اگر شبی بوی تو را استشمام کنم، روز را به خاطر آن میگذرانم.
حکایت شب هجران و روز تنهایی
زمن بپرس، که شب تا بروز بیدارم
هوش مصنوعی: داستان شب جدایی و روز تنهاییام را از من بپرس، زیرا شب تا صبح بیدار و بگویم از حال و روزم.
ز شهر نیز بدر میروم، که خانهٔ خلق
خراب میشود از آب چشم خونبارم
هوش مصنوعی: من از شهر خارج میشوم، زیرا با اشکهای غمانگیزم، زندگی مردم و خانههایشان ویران میشود.
میان ما و تو جز گرد این وجود نماند
بدان رسید که این گرد نیز نگذارم
هوش مصنوعی: هیچ چیز جز این فاصله وجود ندارد و این فاصله هم دیگر نمیگذارم که باقی بماند.
ز سینه بوی کسی جز تو گر بمن برسد
خراب کرده بهخون دلش بینبارم
هوش مصنوعی: اگر بوی کسی غیر از تو به من برسد، به خاطر عشق و دلشکستگیام، روح و قلبم را خراب خواهم کرد.
مرا بلاله طمع بود و گل ز چهرهٔ تو
گلم نداد، ولی تنگ مینهد خارم
هوش مصنوعی: من به گل امید داشتم و آرزو میکردم که تو چهرهات را به من هدیه کنی، اما با وجود این، فقط خارهای درد و زخم را نصیبم کردی.
اگر تو زهره جبین میخری به بوسه مرا
بخر وگرنه رها کن، که مشتری دارم
هوش مصنوعی: اگر تو زیبایی و جذابیت را به قیمت بوسه من میخواهی، خوب آن را بخر؛ وگرنه مرا رها کن، چون من مشتری دیگری دارم.
محبت تو همی ورزم، ای پری، مگذار
که محنت تو بسوزاند اوحدیوارم
هوش مصنوعی: من در عشق تو میجنگم، ای پری، نگذار که درد و رنج تو مرا بسوزاند و از پا بیندازد.

اوحدی