غزل شمارهٔ ۴۸۳
پیشتر از عاشقی عافیتی داشتم
بر تو چو عاشق شدم آن همه بگذاشتم
نقش بسی دیدم از دفتر خوبی ولی
بر ورق سینه جز نقش تو ننگاشتم
تا بتو پرداختم خلوت دل را تمام
سایهٔ خود نیز را مشغله پنداشتم
چاه که میساختند بر ره من دلبران
پیش زنخدان تو جمله بینباشتم
شد ز جفای تو دل پرخلل و خون، ولی
من ز جفا هر چه شد ناشده انگاشتم
تشنهٔ لعل توام دیگر ازان میدهد
زلف چو شام تو از خون جگر چاشتم
من بتو امیدوار، تا بر شادی خورم
خود همه اندوه بود، تخم که من کاشتم
گر چه برافراشتم سر به هنر در جهان
در قدمت مینهم سر که برافراشتم
گوش دلم تا شنید نام ترا کافرم
از سخن اوحدی گر خبری داشتم
غزل شمارهٔ ۴۸۲: چو بر سفینهٔ دل نقش صورت تو نبشتمغزل شمارهٔ ۴۸۴: تو دامن از کف من دوش در کشیدی و گفتم
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پیشتر از عاشقی عافیتی داشتم
بر تو چو عاشق شدم آن همه بگذاشتم
هوش مصنوعی: قبل از اینکه عاشق تو شوم، زندگی آرام و بیدغدغهای داشتم. اما وقتی عاشق شدم، تمام آن آرامش را رها کردم.
نقش بسی دیدم از دفتر خوبی ولی
بر ورق سینه جز نقش تو ننگاشتم
هوش مصنوعی: زیباییهای فراوانی را در زندگی دیدهام، اما در دل من فقط تصویر تو وجود دارد و هیچ چیز دیگری را نمیخواهم.
تا بتو پرداختم خلوت دل را تمام
سایهٔ خود نیز را مشغله پنداشتم
هوش مصنوعی: وقتی تمام توجه و احساسات خود را معطوف به تو کردم، حتی سایه خودم را هم مشغول و مزاحم احساس کردم.
چاه که میساختند بر ره من دلبران
پیش زنخدان تو جمله بینباشتم
هوش مصنوعی: وقتی چاه میساختند، من به خاطر زیبایی و جذابیت تو، در کنار هر زخم و خطی که داشتی، خود را باخته بودم.
شد ز جفای تو دل پرخلل و خون، ولی
من ز جفا هر چه شد ناشده انگاشتم
هوش مصنوعی: دل من به خاطر خیانتها و ناملایمات تو بسیار آسیبدیده و غمگین است، اما من هر آنچه که از دست تو برایم پیش آمده را نادیده گرفتهام و به حساب نیاوردهام.
تشنهٔ لعل توام دیگر ازان میدهد
زلف چو شام تو از خون جگر چاشتم
هوش مصنوعی: من دیگر از محبت و زیبایی تو سیراب نمیشوم، مانند زلفهای تاریکت که مانند شب، درد و رنج جگرم را میچشاند.
من بتو امیدوار، تا بر شادی خورم
خود همه اندوه بود، تخم که من کاشتم
هوش مصنوعی: من به تو امیدوارم، تا زمانی که برای خودم شادی به ارمغان بیاورم. تمام غمها تنها نتیجهی دانهای است که من کاشتم.
گر چه برافراشتم سر به هنر در جهان
در قدمت مینهم سر که برافراشتم
هوش مصنوعی: هرچند که به خاطر استعداد و هنر خود در جهان سر بلندی پیدا کردهام، ولی در مقابل تو، سر تعظیم فرود میآورم.
گوش دلم تا شنید نام ترا کافرم
از سخن اوحدی گر خبری داشتم
هوش مصنوعی: وقتی گوش دلم نام تو را شنید، از نظر اوحدی کافر شدم و اگر از این سخن باخبر بودم.

اوحدی