غزل شمارهٔ ۴۷۹
 گر یار بلند آمد، من پستم و من پستم 
 ور کار ببند آمد، من جستم و من جستم 
 من حاکم این شهرم، هم نوشم و هم زهرم 
 گر خصم بود پنجه، من شستم و من شستم 
 ای هر سخنت کامی، در ده ز لبت جامی 
 کان توبه که دیدی تو، بشکستم و بشکستم 
 هر چند به حالم من، از دست که نالم من؟ 
 زیرا که دل خود را، من خستم و من خستم 
 ای مطرب درویشان، کم کن سخن خویشان 
 گو نیست شوند ایشان، من هستم و من هستم 
 هر کس به گمان خود، گوید سخنان خود 
 من یافتم آن خود، وارستم و وارستم 
 ای اوحدی، ار باری، دادی خبر یاری 
 در یار که میگفتم، پیوستم و پیوستم 
غزل شمارهٔ ۴۷۸: صنما، به دلنوازی نفسی بگیر دستمغزل شمارهٔ ۴۸۰: من از دیوانگی خالی نخواهم بود تا هستم 
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
 گر یار بلند آمد، من پستم و من پستم 
 ور کار ببند آمد، من جستم و من جستم 
هوش مصنوعی: اگر محبوب بلندیها را ببیند، من در جایگاه پست و حقیر هستم و اگر کاری به راه بیفتد و مشغول شوم، من در پی آن میروم و خودم را درگیر میکنم.
 من حاکم این شهرم، هم نوشم و هم زهرم 
 گر خصم بود پنجه، من شستم و من شستم 
هوش مصنوعی: من در این شهر قدرت دارم، هم لذتها را میچشم و هم مصیبتها را. اگر دشمنی باشد، من با او روبرو میشوم و خودم را از او دور نمیکنم.
 ای هر سخنت کامی، در ده ز لبت جامی 
 کان توبه که دیدی تو، بشکستم و بشکستم 
هوش مصنوعی: ای صحبتهای تو شیرین و دلنواز است، و هر کلامی که از دهانت میریزد مانند جامی پر از خوشی و لذت است. اما من توبهای را که کرده بودم شکستم و دیگر نمیتوانم به آن برگردم.
 هر چند به حالم من، از دست که نالم من؟ 
 زیرا که دل خود را، من خستم و من خستم 
هوش مصنوعی: هرچند که شرایط من نامساعد است و از چه کسی باید شکایت کنم؟ چون خودم باعث خستگی قلبم شدهام و حال خودم را خراب کردهام.
 ای مطرب درویشان، کم کن سخن خویشان 
 گو نیست شوند ایشان، من هستم و من هستم 
هوش مصنوعی: ای موسیقیدان درویش، سخن دوستان را کم کن. زیرا این افراد به خوبی متوجه نمیشوند و من تنها به خودم و وجودم فکر میکنم.
 هر کس به گمان خود، گوید سخنان خود 
 من یافتم آن خود، وارستم و وارستم 
هوش مصنوعی: هر کسی بر اساس برداشت خود، چیزهایی را بیان میکند. من نیز توانستم خود را پیدا کنم و از محدودیتهایم آزاد شوم.
 ای اوحدی، ار باری، دادی خبر یاری 
 در یار که میگفتم، پیوستم و پیوستم 
هوش مصنوعی: ای اوحدی، اگر فرصتی پیدا کردی، خبری از یاریام به یار برسان که من به او میگویم که همواره به او نزدیک شدهام و به او وابستهام.

اوحدی