غزل شمارهٔ ۴۷۷
 ای زاهد مستور، ز من دور، که مستم 
 با توبهٔ خود باش، که من توبه شکستم 
 زنار ببندی تو و پس خرقه بپوشی 
 من خرقهٔ پوشیده به زنار ببستم 
 همتای بت من به جهان هیچ بتی نیست 
 هر بت که بدین نقش بود من بپرستم 
 فردای قیامت که سر از خاک برآرم 
 جز خاک در او نبود جای نشستم 
 دست من و دامان شما، هر چه ببینید 
 جز حلقهٔ آن در، بستانید ز دستم 
 بر گرد من ار دانه و دامیست عجب نیست 
 روزی دو، که مرغ قفس و ماهی شستم 
 در سر هوس اوست، به هر گوشه که باشم 
 در دل طرب اوست، به هر گونه که هستم 
 بارم نتوان برد، که مسکین و غریبم 
 خوارم نتوان کرد که افتاده و پستم 
 باشد سخنم حلقه به گوش همه دلها 
 چون حلقه به گوش سخن روز الستم 
 پنهان شدم از خلق وز خلق خلق او 
 خلقم چو بدیدند و بجستند بجستم 
 دوش اوحدی از زهد سخن گفت و من از عشق 
 القصه، من از غصهٔ او نیز برستم 
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
 ای زاهد مستور، ز من دور، که مستم 
 با توبهٔ خود باش، که من توبه شکستم 
هوش مصنوعی: ای زاهد پنهان، از من دور شو، چون من تحت تأثیر نشم، تو با توبهات باش، چون من پیمان خود را شکستهام.
 زنار ببندی تو و پس خرقه بپوشی 
 من خرقهٔ پوشیده به زنار ببستم 
هوش مصنوعی: اگر تو زناری ببندی و لباس عزلت بپوشی، من نیز با پوشیدن لباس عزلت، به زنار بستهام.
 همتای بت من به جهان هیچ بتی نیست 
 هر بت که بدین نقش بود من بپرستم 
هوش مصنوعی: هیچ بت و مجسمهای در دنیا همتای معشوق من نیست و هر بت و مجسمهای که به این زیبایی و نقش و نگار باشد، برای من قابل پرستش است.
 فردای قیامت که سر از خاک برآرم 
 جز خاک در او نبود جای نشستم 
هوش مصنوعی: در روز قیامت که از خاک به پا میشوم، جز خاک چیزی در اختیار نخواهم داشت که در آن بنشینم.
 دست من و دامان شما، هر چه ببینید 
 جز حلقهٔ آن در، بستانید ز دستم 
هوش مصنوعی: هر آنچه را که ببینید، جز آن حلقهای که به دامن شما مربوط است، از دست من بگیرید.
 بر گرد من ار دانه و دامیست عجب نیست 
 روزی دو، که مرغ قفس و ماهی شستم 
هوش مصنوعی: اگر دانه و دام در اطراف من وجود داشته باشد، شگفتی ندارد که روزی چند بار مرغی در قفس و ماهیای را بشویند.
 در سر هوس اوست، به هر گوشه که باشم 
 در دل طرب اوست، به هر گونه که هستم 
هوش مصنوعی: هر جا که باشم، در دل منتظر او هستم و در وجودم آرزوی او را دارم.
 بارم نتوان برد، که مسکین و غریبم 
 خوارم نتوان کرد که افتاده و پستم 
هوش مصنوعی: من نمیتوانم بار سنگینی را حمل کنم، زیرا ضعیف و بیپناهم. و نمیتوانند مرا تحقیر کنند، چرا که در حال حاضر در وضعیت پایین و ناامیدی قرار دارم.
 باشد سخنم حلقه به گوش همه دلها 
 چون حلقه به گوش سخن روز الستم 
هوش مصنوعی: سخنان من باید به دلهای همه افراد بشنود و اثر بگذارد، همانطور که حلقههایی که در گوش هستند صدای خاصی را میشنوند و به آن توجه میکنند.
 پنهان شدم از خلق وز خلق خلق او 
 خلقم چو بدیدند و بجستند بجستم 
هوش مصنوعی: من از چشم مردم پنهان شدم و وقتی که او موجودی را که خلق کرده بود، دیدند، از آنجا گریختم.
 دوش اوحدی از زهد سخن گفت و من از عشق 
 القصه، من از غصهٔ او نیز برستم 
هوش مصنوعی: دیشب اوحدی درباره زهد و پارسایی صحبت میکرد و من از عشق سخن گفتم. خلاصه اینکه، من هم از غم و اندوه او متاثر شدم و تحت تأثیر قرار گرفتم.

اوحدی