گنجور

غزل شمارهٔ ۴۷۲

من چو همین حرف الف دیده‌ام
حرف دگر زان نپسندیده‌ام
هر چه نه از پیش الف شد روان
همچو الف بر همه خندیده‌ام
هیچ ندارد الف عاشقان
هیچ ندارم، که نترسیده‌ام
چون ز الف شد همه حرفی پدید
من همه دیدم، چو الف دیده‌ام
چون بهم آمد الفی، راست شد
هر نقطی کز همگان چیده‌ام
پیش الف بسکه فتادم چو با
ها شدم، از بسکه بغلتیده‌ام
ها چو شود راست چه باشد؟ الف
گفته شد آن حرف که پوشیده‌ام
بوسه زدم پای الف را ولی
دست خودم بود که بوسیده‌ام
من الف وصلم و جز نام وصل
هر چه بگفتند بنشنیده‌ام
پر بنوشتند ولی یاد من
هیچ نکردند و نرنجیده‌ام
زان خط و زان نقطه نشان کس نداد
جز الف، از هر که بپرسیده‌ام
پای و سرم در حرکت گم که شد
هم به سکونیست که ورزیده‌ام
چون الف از عشق بگشتم به سر
وز سر این عشق نگردیده‌ام
گر نه غلام الفم، همچو لام
در الف از بهر چه پیچیده‌ام؟
چون الف صدر نشین اوحدیست
بی‌سخن او به چه ارزیده‌ام؟

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من چو همین حرف الف دیده‌ام
حرف دگر زان نپسندیده‌ام
هوش مصنوعی: من فقط همین یک حرف الف را دیده‌ام و هیچ حرف دیگری را نمی‌پسندم.
هر چه نه از پیش الف شد روان
همچو الف بر همه خندیده‌ام
هوش مصنوعی: هر چیزی که از ابتدا به من تعلق نداشته و از من نیست، همچون حرف الف بر همه چیز خندیده‌ام.
هیچ ندارد الف عاشقان
هیچ ندارم، که نترسیده‌ام
هوش مصنوعی: عاشقان هیچ چیز ندارند و من نیز چیزی ندارم، چون از هیچ چیز نمی‌ترسم.
چون ز الف شد همه حرفی پدید
من همه دیدم، چو الف دیده‌ام
هوش مصنوعی: وقتی که حرف «الف» به وجود آمد، همه کلمات و مفاهیم شکل گرفت. من نیز تمام این موارد را مشاهده کرده‌ام، چون خودم را مانند «الف» دیده‌ام.
چون بهم آمد الفی، راست شد
هر نقطی کز همگان چیده‌ام
هوش مصنوعی: وقتی که به یک وحدت و همبستگی رسیدم، همه نقاطی که از دیگران جمع‌آوری کرده بودم، به یک خط و نظم مشخصی در آمد.
پیش الف بسکه فتادم چو با
ها شدم، از بسکه بغلتیده‌ام
هوش مصنوعی: من آنقدر در عشق گرفتار شدم که دیگر در آغوش الف، مانند همسر نزدیکی به او دارم. از شدت محبت و وابستگی به او، تمام وجودم را به او سپرده‌ام.
ها چو شود راست چه باشد؟ الف
گفته شد آن حرف که پوشیده‌ام
هوش مصنوعی: اگر همه چیز به درستی انجام شود، آیا معنای واقعی کلامی که مخفی کرده‌ام، آشکار خواهد شد؟
بوسه زدم پای الف را ولی
دست خودم بود که بوسیده‌ام
هوش مصنوعی: من به پای الف بوسه زدم، اما در واقع این دست خودم بود که بوسه را به زمین زد.
من الف وصلم و جز نام وصل
هر چه بگفتند بنشنیده‌ام
هوش مصنوعی: من فقط به عشق و ارتباط نظر دارم و غیر از نام این وصال، هرچه گفته‌اند را نادیده گرفته‌ام.
پر بنوشتند ولی یاد من
هیچ نکردند و نرنجیده‌ام
هوش مصنوعی: آن‌ها درباره من زیاد نوشتند، اما هیچ توجهی به یاد من نکردند، و من از این بابت ناراحت نیستم.
زان خط و زان نقطه نشان کس نداد
جز الف، از هر که بپرسیده‌ام
هوش مصنوعی: هیچ‌کس جز "الف" نشانه‌ای از آن خط و نقطه به من نشان نداد؛ هر کس را که پرسیدم، چیزی نگفت.
پای و سرم در حرکت گم که شد
هم به سکونیست که ورزیده‌ام
هوش مصنوعی: وقتی که دست و پایم در حرکت و جنبش هستند، دیگر فرقی نمی‌کند که در کجا قرار دارم؛ چون به آرامش و سکونی دست یافته‌ام که به آن عادت کرده‌ام.
چون الف از عشق بگشتم به سر
وز سر این عشق نگردیده‌ام
هوش مصنوعی: وقتی از عشق به اوج رسیدم و به قله‌های عشق دست یافتم، هیچ‌گاه از این عشق جدا نشده‌ام.
گر نه غلام الفم، همچو لام
در الف از بهر چه پیچیده‌ام؟
هوش مصنوعی: اگر من مانند حرف "لام" در حرف "الف" نیستم، پس به چه دلیلی در اینجا پیچیده‌ام؟
چون الف صدر نشین اوحدیست
بی‌سخن او به چه ارزیده‌ام؟
هوش مصنوعی: وقتی که الف در جایگاه بالای اوحدی قرار دارد، من بدون کلام او چه ارزشی دارم؟