غزل شمارهٔ ۴۷۰
من درین شهر پای بند توام
عاشق قامت بلند توام
مردهٔ آن دهان چون پسته
کشتهٔ آن لب چو قند توام
میدوانی و میکشی زارم
چون بدیدی که در کمند توام
ای هلاک دلم پسندیده
دولتی باشد از پسند توام
گذری میکن، ار طبیب منی
آتشی مینه، ار سپند توام
گو: رفیقان سفر کنند که من
نتوانم، که پای بند توام
ز اوحدی باز پرس حال، که من
تا چه غایت نیازمند توام؟
غزل شمارهٔ ۴۶۹: من که باشم؟ که به من نامه فرستند و سلامغزل شمارهٔ ۴۷۱: ماهرویا، عاشق آن صورت پاک توام
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
من درین شهر پای بند توام
عاشق قامت بلند توام
هوش مصنوعی: در این شهر به خاطر تو وابستهام و عاشق هر جلوه و زیباییات هستم.
مردهٔ آن دهان چون پسته
کشتهٔ آن لب چو قند توام
هوش مصنوعی: کسی که از دهان تو بینصیب است، مثل پستهای مرده است و من که از لبهای تو دورم، مانند قندی هستم که شکسته شده است.
میدوانی و میکشی زارم
چون بدیدی که در کمند توام
هوش مصنوعی: تو مرا در حالت نزار و رنج دیدهای و در همین حال به تعقیب و پیگیری من ادامه میدهی، چون متوجه شدهای که در دام تو گرفتار آمدهام.
ای هلاک دلم پسندیده
دولتی باشد از پسند توام
هوش مصنوعی: ای محبوب من، اگر دل من به آن حلاوت و قدرتی که از تو بر میخیزد، گرفتار شود، این قدرت و زیبایی را دوست دارم.
گذری میکن، ار طبیب منی
آتشی مینه، ار سپند توام
هوش مصنوعی: اگر تو پزشک من هستی، من نیاز دارم که در مسیرم آتشی روشن کنی و اگر تو به من انرژی میدهی، پس در کنار من باشید.
گو: رفیقان سفر کنند که من
نتوانم، که پای بند توام
هوش مصنوعی: بگو: دوستان میتوانند سفر کنند، اما من نمیتوانم بروم، زیرا به تو وابستهام.
ز اوحدی باز پرس حال، که من
تا چه غایت نیازمند توام؟
هوش مصنوعی: از اوحدی حال مرا بپرس، زیرا من تا چه اندازه به تو نیازمند هستم.

اوحدی