غزل شمارهٔ ۴۶۹
من که باشم؟ که به من نامه فرستند و سلام
گو: به دشنام ز من یاد کن از لب، که تمام
از کجا میرسد این نامه فرو بسته به مهر؟
کز نسیمش نفس مشک بر آید به مشام
نامهٔ دوست همی خوانم و در تشویشم
که جوابش چه نویسم من آشفته پیام؟
مینویسم سخن مهر و قلم میگوید:
عجب ار نامه نسوزد! که بسوزست کلام
بنوشتم غرض، اما ننمودم بکسی
قصهٔ خاص نشاید که نمایند به عام
دلبرا، میکنم از دور سلامت، گرچه
دشمنانم نگذارند که: آیم به سلام
به نصیحت گر خود گوش نکردم، زانست
دلم امروز چنین سوخته و کارم خام
پادشاهی، تو به درویش کجا دل بنهی؟
این قدر بس که نظر باز نگیری ز غلام
اوحدی، با تو گر ایام به کینست مترس
جهد آن کن که به مهری گذرانی ایام
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
من که باشم؟ که به من نامه فرستند و سلام
گو: به دشنام ز من یاد کن از لب، که تمام
هوش مصنوعی: من چه کسی هستم که برایم نامه مینویسند و سلام میفرستند؟ یادم کن و به جای خوشآمد، به زشتگویی از من یاد کن. همهچیز به همین خلاصه میشود.
از کجا میرسد این نامه فرو بسته به مهر؟
کز نسیمش نفس مشک بر آید به مشام
هوش مصنوعی: این نامهای که به طرز خاصی مهر و موم شده است، از کجا آمده است؟ زیرا بوی خوشی از آن به مشام میرسد که نشاندهنده عطر مشک است و میتوان احساس کرد که بادی ملایم آن را به سمت ما آورده است.
نامهٔ دوست همی خوانم و در تشویشم
که جوابش چه نویسم من آشفته پیام؟
هوش مصنوعی: من نامهٔ دوستم را میخوانم و در شگفتی هستم که به او چه جوابی بدهم، چون خودم در حالتی آشفته و سردرگم قرار دارم.
مینویسم سخن مهر و قلم میگوید:
عجب ار نامه نسوزد! که بسوزست کلام
هوش مصنوعی: من به عشق و محبت مینویسم و قلمم بیانگر احساسم است. اگر نامهای بسوزد، تعجبی ندارد زیرا کلمات بهراستی آتشینی هستند.
بنوشتم غرض، اما ننمودم بکسی
قصهٔ خاص نشاید که نمایند به عام
هوش مصنوعی: من خواستم هدفم را بنویسم، اما داستان خاصی را برای کسی بازگو نکردم؛ زیرا نمیتوان چنین داستانی را برای عموم نقل کرد.
دلبرا، میکنم از دور سلامت، گرچه
دشمنانم نگذارند که: آیم به سلام
هوش مصنوعی: عزیزم، از دور به تو سلام میکنم، هرچند دشمنان اجازه نمیدهند که به نزدیکیات بیایم و با تو دیدار کنم.
به نصیحت گر خود گوش نکردم، زانست
دلم امروز چنین سوخته و کارم خام
هوش مصنوعی: اگر به نصیحت دیگران گوش نمیدادم، امروز دلم اینقدر دردناک و کارهایم بیثمر نمیشد.
پادشاهی، تو به درویش کجا دل بنهی؟
این قدر بس که نظر باز نگیری ز غلام
هوش مصنوعی: ای پادشاه، تو چه کار به دل درویش داری؟ همین کافی است که حتی به غلام خود نیز بدون تامل نگاه نکنی.
اوحدی، با تو گر ایام به کینست مترس
جهد آن کن که به مهری گذرانی ایام
هوش مصنوعی: اگر روزگار با تو دشوار و بر انگیخته است، نترس؛ تلاش کن تا ایام را با محبت و دوستی سپری کنی.

اوحدی