غزل شمارهٔ ۴۶۷
توبه کردم ز توبه کردن خام
ببر این جامه و بیار آن جام
چون بپوشیم راز؟ کاوردیم
طبل در کوچه و علم بر بام
پیر ما را چگونه توبه دهد؟
که جوانی نکردهایم تمام
زاهد خام اگر زند طعنی
بگذاریم تا بجوشد خام
نیست از یک دگر پدید هنوز
صالح و فاسق و حلال و حرام
تا نجوشیم در نیاید عشق
تا نکوشیم بر نیاید کام
گر ترا نیست آتشی در دل
از دل اوحدی بخواه به وام
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
توبه کردم ز توبه کردن خام
ببر این جامه و بیار آن جام
هوش مصنوعی: من از تصمیم به توبه کردن دست برداشتم. این لباس را بگیر و آن جام را بیاور.
چون بپوشیم راز؟ کاوردیم
طبل در کوچه و علم بر بام
هوش مصنوعی: چگونه میتوانیم راز را پنهان کنیم؟ در حالی که طبل را در کوچه نواختهایم و پرچم را بر بام برافراشتهایم.
پیر ما را چگونه توبه دهد؟
که جوانی نکردهایم تمام
هوش مصنوعی: چطور میتوانیم از کارهای نادرست خود توبه کنیم، وقتی که اصلاً جوانی را به درستی تجربه نکردهایم؟
زاهد خام اگر زند طعنی
بگذاریم تا بجوشد خام
هوش مصنوعی: اگر زاهد نادان حرفی بزند، بگذاریم تا فکرش به تکاپو بیفتد و از خامی و ناپختهگی بیرون بیاید.
نیست از یک دگر پدید هنوز
صالح و فاسق و حلال و حرام
هوش مصنوعی: هنوز هیچ چیز از یکدیگر جدا نشده است؛ هنوز خوب و بد، حلال و حرام وجود ندارد.
تا نجوشیم در نیاید عشق
تا نکوشیم بر نیاید کام
هوش مصنوعی: عشق به دست نمیآید مگر اینکه تلاش کنیم و در این راه کوشش کنیم. اگر بیعمل و بیجنبش باشیم، چیزی به دست نخواهیم آورد.
گر ترا نیست آتشی در دل
از دل اوحدی بخواه به وام
هوش مصنوعی: اگر در دل خود آتش اشتیاق و عشق نمیبینی، میتوانی از دل اوحدی درخواست کنی که آن را به تو قرض دهد.

اوحدی