گنجور

غزل شمارهٔ ۴۱

ای پرتوِ روح‌ُالقُدُس تابان ز رخسارِ شما
نورِ مسیحا در خمِ زلفِ چو زُنّارِ شما
هم لفظتان انجیل‌خوان، هم لهجتان داوودسان
سِرِّ حَواریون نهان در بَحرِ گفتارِ شما
شَمّاس از آن رخ جفتِ غم، مَطران پریشان دم به دم
قِسّیسِ دانا نیز هم بیچاره در کارِ شما
اعجازِ عیسی در دو لب پنهان صلیب اندر سَلَب
قندیلِ رُهبان نیم شب تابان ز رخسارِ شما
از لَعلِتان کوثر نمی، وز لفظتان گردون خمی
میلادِ شادی‌ها همی از روزِ دیدارِ شما
زان زلف‌های جان‌گُسِل تسبیحِ یوحَنّا خِجِل
صد جاثِلیقِ زنده‌دل چون من خریدارِ شما
گردی ز عشق انگیخته، بر گَبر و ترسا بیخته
خونِ مسلمان ریخته در پایِ دیوارِ شما
ای عیدتان بر خام خُم گوسالهٔ زَرّینه سُم
فِسحِ نَصاری گشته گم در عیدِ بسیارِ شما
دِیرَش زمین بوسد به حد، رُهبان از او جوید مدد
چون اوحدی یَوم‌الْاَحَد آید به زنهارِ شما

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای پرتوِ روح‌ُالقُدُس تابان ز رخسارِ شما
نورِ مسیحا در خمِ زلفِ چو زُنّارِ شما
هوش مصنوعی: ای نور و روشنایی روح‌القدس که از چهره‌ شما می‌تابد، همچون نور مسیحا که در پیچ و تاب زلف‌های زُنگاری شما نمایان است.
هم لفظتان انجیل‌خوان، هم لهجتان داوودسان
سِرِّ حَواریون نهان در بَحرِ گفتارِ شما
هوش مصنوعی: شما هم در گفتارتان مانند انجیل‌خوان‌ها هستید و هم لهجه‌تان شبیه آواز داوود است. در سخنان شما، رازی پنهان از حواریون وجود دارد که مانند دریا است.
شَمّاس از آن رخ جفتِ غم، مَطران پریشان دم به دم
قِسّیسِ دانا نیز هم بیچاره در کارِ شما
هوش مصنوعی: شَمّاس از چهره غمگینِ معشوق، همواره پریشان است و حتی قسّیسِ دانا هم در کار شما بیچاره و ناتوان است.
اعجازِ عیسی در دو لب پنهان صلیب اندر سَلَب
قندیلِ رُهبان نیم شب تابان ز رخسارِ شما
هوش مصنوعی: توانایی شگفت‌انگیز عیسی در لبان او نهفته است، مانند چراغی در شب تار که از چهره شما می‌تابد.
از لَعلِتان کوثر نمی، وز لفظتان گردون خمی
میلادِ شادی‌ها همی از روزِ دیدارِ شما
هوش مصنوعی: از خوشی و شادی که در دیدارتان احساس می‌شود، گویی کوثر از لعل و ناب‌ترین شراب‌ها سرشار است و واژه‌ها در گردون به گونه‌ای می‌چرخند که بشارتی از روز ملاقات شما را می‌دهند.
زان زلف‌های جان‌گُسِل تسبیحِ یوحَنّا خِجِل
صد جاثِلیقِ زنده‌دل چون من خریدارِ شما
هوش مصنوعی: از زلف‌های دل‌فریب و دل‌انگیز تو مانند تسبیح یوحانا، من شرمنده‌ام. صد پادشاه زنده‌دل مانند من دنبال شما هستند.
گردی ز عشق انگیخته، بر گَبر و ترسا بیخته
خونِ مسلمان ریخته در پایِ دیوارِ شما
هوش مصنوعی: خونی که به خاطر عشق به وجود آمده، بر زرتشتیان و مسیحیان ریخته شده و در پای دیوار شما نشان از این است که مسلمانان به خاطر این عشق، جان خود را فدای کرده‌اند.
ای عیدتان بر خام خُم گوسالهٔ زَرّینه سُم
فِسحِ نَصاری گشته گم در عیدِ بسیارِ شما
هوش مصنوعی: شما ای عیدها، بر خوشی و شادمانی گوساله‌ای طلایی وارد شده‌اید که مانند نعمت نسیری در روزهای جشن و شادی گم شده است.
دِیرَش زمین بوسد به حد، رُهبان از او جوید مدد
چون اوحدی یَوم‌الْاَحَد آید به زنهارِ شما
هوش مصنوعی: در معبدش، زمین به احترام او را می‌بوسد و عابد برای کمک از او یاری می‌طلبد. چون روز یکشنبه او به کمک شما می‌آید و از شما حفاظت می‌خواهد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۱ به خوانش محمدرضا مومن نژاد

حاشیه ها

1391/11/13 22:02
سعید

در بیت آخر ، رهبان ازو جوید مدد درست است

1392/01/12 19:04
جواد

قندیل رهبان نیمه شب تابان زرخسار شما

1402/10/12 20:01
امیر حسین استاد

این شعر جناب اوحدی برای پیامبر اکرم سرودند و ایشون با جمال انبیا پیشین علی الخصوص حضرت عیسی مسیح ستایش کردند