غزل شمارهٔ ۳۵
نه هفتهایست، نه ماهی، که رفتهای زبر ما
نهفته نیست کزین غم چه دیده چشم تر ما
زمان ما به سر آورد درد عشق تو، جانا
هنوز تا غم هجران چه آورد به سر ما؟
بدان کمر نرسد دست من، ولی برساند
محبت تو سرشک دو دیده بر کمر ما
لبت که از همه گیتی پسند ماست، نگه کن
که راحت همه گشت و جراحت جگر ما
ز ظلمت شب هجران به زحمتیم، چه بودی
کز آسمان وصالی بتافتی قمر ما؟
ز روی خوب شکیبم نبود و صورت خوبان
تو از تامل ایشان بدوختی نظر ما
نمودهای که: چو غایب شوند مهر نماند
بیا، که مهر تو غایب نمیشود زبر ما
ستم ببین تو که: دیگر ز گفت و گوی رقیبان
بر آستان تو ممکن نمیشود گذر ما
عجب که یاد نکردی ز اوحدی و نگفتی
که: چیست حال دل این غریب پی سپرما؟
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نه هفتهایست، نه ماهی، که رفتهای زبر ما
نهفته نیست کزین غم چه دیده چشم تر ما
هوش مصنوعی: مدتی نه کوتاه و نه بلند است که تو از کنار ما دور شدهای و این دوری آنقدر برای ما دردآور بوده که اشکها از چشمانمان سرازیر شده است.
زمان ما به سر آورد درد عشق تو، جانا
هنوز تا غم هجران چه آورد به سر ما؟
هوش مصنوعی: زمانی که عشق تو به پایان رسید، ای عزیز، هنوز درد جدایی چه سرنوشتی برای ما رقم خواهد زد؟
بدان کمر نرسد دست من، ولی برساند
محبت تو سرشک دو دیده بر کمر ما
هوش مصنوعی: بدان که من به تنهایی قادر نیستم به مقصد برسم، اما محبت تو میتواند اشکهایی را که در چشمانم هست به کمرم بیفزاید.
لبت که از همه گیتی پسند ماست، نگه کن
که راحت همه گشت و جراحت جگر ما
هوش مصنوعی: لب های تو که مورد علاقه همه است، به آن نگاه کن که آرامش همه ما با جراحت قلب ما گره خورده است.
ز ظلمت شب هجران به زحمتیم، چه بودی
کز آسمان وصالی بتافتی قمر ما؟
هوش مصنوعی: در تاریکی و سختی شب جدایی به زحمت به سر میبریم، ای کاش تو همچون ماهی در آسمان عشق، بر ما میتابیدی و روشنمان میکردی.
ز روی خوب شکیبم نبود و صورت خوبان
تو از تامل ایشان بدوختی نظر ما
هوش مصنوعی: من از دیدن زیباییها به قدری مست و شگفتزدهام که طاقت شکیبایی ندارم؛ چونکه زیبایی تو نظر ما را به خود جلب کرده و ما را اسیر خود ساخته است.
نمودهای که: چو غایب شوند مهر نماند
بیا، که مهر تو غایب نمیشود زبر ما
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که تو نشان دادهای که وقتی محبوبان غایب میشوند، دیگر عشق و محبت باقی نمیماند. اما به یاد داشته باش که عشق تو هرگز از دل ما غایب نمیشود.
ستم ببین تو که: دیگر ز گفت و گوی رقیبان
بر آستان تو ممکن نمیشود گذر ما
هوش مصنوعی: ببین چه بر ما گذشته است: دیگر از گفتوگو و جدل با رقیبان، نمیتوانیم به آستان تو نزدیک شویم.
عجب که یاد نکردی ز اوحدی و نگفتی
که: چیست حال دل این غریب پی سپرما؟
هوش مصنوعی: عجیب است که از اوحدی یاد نکردی و نپرسیدی حال و روز این غریب چیست، در حالی که او در پی پشتیبانی و حمایت توست.
حاشیه ها
1403/04/18 04:07
ثریا کهریزی
بیت انتهایی، مصرع آخرکه: چیست حال دل این غریب پی سپرما؟
"بی سپر" صحیح می نماید که در متن گنجور به جای "بی" به اشتباه "پی" آورده شده لطفا اصلاح بفرمایید.