غزل شمارهٔ ۲۷۷
صبا، رمزی بگو از من به دلداری که خود داند
و گر گوید: کدامست این؟ بگو: یاری که خود داند
مگو: از فرقتت چونست شیدایی که خود بیند؟
مگو: از حسرتت چون شد گرفتاری که خود داند
اگر چشمش ترا گوید: ز عشق کیست درد او؟
بگو: رنجور بود از بهر بیماری که خود داند
حدیثی گر دراندازد که: بیمن چون همی سازد؟
بگو: بیدوست چون سازد؟ طلبکاری که خود داند
ز رویش گر خطاب آید که: هستش میل من یا نه؟
تو پیش زلف غمازش بگو :آری ،که خود داند
دهانش گر نهان گوید که:من با او چه کردم؟ گو
بزیر لب: بیازردیش یک باری که خود داند
و گر پرسد لبم: یاری چه بااو کرد؟ در گوشش
بگو: تقصیر کرد او نیز در کاری که خود داند
وگر گوید: جفا کارم، که من زو به بسی دارم
بگو: چون اوحدی داری وفاداری، که خود داند
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صبا، رمزی بگو از من به دلداری که خود داند
و گر گوید: کدامست این؟ بگو: یاری که خود داند
هوش مصنوعی: ای نسیم، سخنی بگو از من به عشق، که او خودش میداند. و اگر پرسید: این کدام است؟ بگو: یاری که خودش از همه چیز آگاه است.
مگو: از فرقتت چونست شیدایی که خود بیند؟
مگو: از حسرتت چون شد گرفتاری که خود داند
هوش مصنوعی: نگو که دیوانگیام به خاطر جداییات است، زیرا خود این حال را میبیند. نگو که غم و حسرتت چگونه مرا گرفتار کرده است، چون خودت بهتر از هر کس دیگری از آن آگاهی داری.
اگر چشمش ترا گوید: ز عشق کیست درد او؟
بگو: رنجور بود از بهر بیماری که خود داند
هوش مصنوعی: اگر چشم او از عشق تو شکایت کند، بگو که او بیمار است و خود میداند چرا رنج میکشد.
حدیثی گر دراندازد که: بیمن چون همی سازد؟
بگو: بیدوست چون سازد؟ طلبکاری که خود داند
هوش مصنوعی: اگر کسی بگوید که بدون من چه کار میتوانی انجام دهی؟ پاسخ بده که بدون دوست چه کاری میتوانی کرد؟ کسی که طلبکار است، خودش این را میداند.
ز رویش گر خطاب آید که: هستش میل من یا نه؟
تو پیش زلف غمازش بگو :آری ،که خود داند
هوش مصنوعی: اگر از او بپرسند که آیا دل من به او میل دارد یا نه، تو به موهای پریشان محبوبش بگو: بله، زیرا او خود به این موضوع آگاه است.
دهانش گر نهان گوید که:من با او چه کردم؟ گو
بزیر لب: بیازردیش یک باری که خود داند
هوش مصنوعی: اگر او با کسی چیزی را پنهان بگوید که در موردش چه کار کرده، در زیر لب اما میگوید: «یک بار او را آزردی که خودش میداند.»
و گر پرسد لبم: یاری چه بااو کرد؟ در گوشش
بگو: تقصیر کرد او نیز در کاری که خود داند
هوش مصنوعی: اگر لبم از من بپرسد که یار چه بر سرش آورده، در گوشش بگو: او هم در کاری که به خود مربوط است، تقصیر کرد.
وگر گوید: جفا کارم، که من زو به بسی دارم
بگو: چون اوحدی داری وفاداری، که خود داند
هوش مصنوعی: اگر کسی بگوید که من با تو بد میکنم و به محبت من بیاعتنایی میکنی، بگو که وقتی وفاداری مثل اوحدی داری، خودش میداند که چه کرده است.