غزل شمارهٔ ۲۷۴
هزار نامه نوشتم، یکی جواب نیامد
به سوی ما خبر او به هیچ باب نیامد
دلم کباب شد از هجر آن دهان چو شکر
ز شکرش چه نمکها که بر کباب نیامد؟
بیار من که رساند؟ که: بیجمال تو، یارا
نظر به زهره و رغبت به آفتاب نیامد
شبی چو باد به ما بر گذار کردی و زان شب
دو ماه رفت که در چشم ما جز آب نیامد
محبت تو، نگارا، چه گنج بود؟ ندانم
که جای او بجزین سینهٔ خراب نیامد
خیال روی تو گفتم: شبی به خواب ببینم
گذشت صد شب و در دیده هیچ خواب نیامد
هزار فکر بکرد اوحدی شکار لبت را
ولی چه سود؟ که آن فکرها صواب نیامد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هزار نامه نوشتم، یکی جواب نیامد
به سوی ما خبر او به هیچ باب نیامد
هوش مصنوعی: هزار نامه برایش نوشتم، اما هیچ جوابی به من نرسید. هیچ خبری از او به دستم نیامد.
دلم کباب شد از هجر آن دهان چو شکر
ز شکرش چه نمکها که بر کباب نیامد؟
هوش مصنوعی: دل من به خاطر جدایی آن لبانی که همچون شکر است، به شدت آزرده و ناراحت شده است. از شیرینی و جذابیتش چه طعمی بر کباب من مینشیند که هیچ نمکی به آن نرسیده است؟
بیار من که رساند؟ که: بیجمال تو، یارا
نظر به زهره و رغبت به آفتاب نیامد
هوش مصنوعی: مرا به یاد تو کی کسی میآورد؟ زیرا به جز زیبایی تو، هیچکس نه میتواند به ستاره نگاه کند و نه به خورشید تمایل پیدا کند.
شبی چو باد به ما بر گذار کردی و زان شب
دو ماه رفت که در چشم ما جز آب نیامد
هوش مصنوعی: شبی را مانند نسیم، به سرعت از کنار ما گذر کردی و از آن شب، دو ماه سپری شده است که در چشم ما جز اشک و آب، چیزی نیامده است.
محبت تو، نگارا، چه گنج بود؟ ندانم
که جای او بجزین سینهٔ خراب نیامد
هوش مصنوعی: عشق تو، ای محبوب، چه گنجی است! نمیدانم که این عشق جز در سینهٔ ویران من جایی دیگر میتواند باشد.
خیال روی تو گفتم: شبی به خواب ببینم
گذشت صد شب و در دیده هیچ خواب نیامد
هوش مصنوعی: من به خیال دیدن چهرهات گفتم: شبها خواب تو را ببینم، اما صد شب گذشته و هیچگاه در خوابم تو را ندیدم.
هزار فکر بکرد اوحدی شکار لبت را
ولی چه سود؟ که آن فکرها صواب نیامد
هوش مصنوعی: اوحدی هزاران فکر و خیال درباره شکار لبهای تو کرده است، اما این اندیشهها نتوانستند به نتیجه برسند و بیهوده بودند.