غزل شمارهٔ ۲۲۳
آنکه دلم برد و جور کرد و جدا شد
صید ندیدم ز بند او، که رها شد
با دگران سرکشی نمود و تکبر
سرکش و بیدادگر به طالع ما شد
رنج که بردیم باد برد و تلف گشت
سعی که کردیم هرزه بود و هبا شد
نوبت آن وصل را که وعده همی داد
هیچ به فرصت نگه کرد و قضا شد
دل ز برم برد و زهره نیست که گویم:
آن دل سرگشته را که برد و کجا شد؟
گر کندم قصد جان دریغ ندارم
کام من آمد چو کام دوست روا شد
با همه جوری دلم نداد که گویم:
اوحدی از هجر او شکسته چرا شد؟
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آنکه دلم برد و جور کرد و جدا شد
صید ندیدم ز بند او، که رها شد
هوش مصنوعی: کسی که قلبم را تسخیر کرده و با ظالمتی که انجام داد از من جدا شد، هیچ کسی را نداشتهام که به اندازه او من را به دام انداخته باشد، اما او آزاد رفت.
با دگران سرکشی نمود و تکبر
سرکش و بیدادگر به طالع ما شد
هوش مصنوعی: او با دیگران تندخویی و خودپسندی کرد و این صفات ناپسند به سرنوشت ما تحمیل شد.
رنج که بردیم باد برد و تلف گشت
سعی که کردیم هرزه بود و هبا شد
هوش مصنوعی: تمام زحماتی که کشیدیم و رنجهایی که تحمل کردیم، مثل بادی که میگذرد به هدر رفت و تلاشهایمان بیفایده و بیثمر شد.
نوبت آن وصل را که وعده همی داد
هیچ به فرصت نگه کرد و قضا شد
هوش مصنوعی: زمانی که قرار بود به وصال محبوب برسم و وعدهاش را داده بودند، هیچ فرصتی نیافتم و همه چیز به قضا و قدر سپرده شد.
دل ز برم برد و زهره نیست که گویم:
آن دل سرگشته را که برد و کجا شد؟
هوش مصنوعی: دل من را برده و جرأت ندارم بگویم: آن دلی که گم شده، به کجا رفته است؟
گر کندم قصد جان دریغ ندارم
کام من آمد چو کام دوست روا شد
هوش مصنوعی: اگر بخواهم که جانم را فدای کسی کنم، از این کار دریغ نمیکنم؛ چون وقتی خواستههای من به خواستههای او برسد، این کار برایم کاملاً مجاز و قابل قبول است.
با همه جوری دلم نداد که گویم:
اوحدی از هجر او شکسته چرا شد؟
هوش مصنوعی: من نتوانستم به خودم اجازه دهم که بگویم: چرا اوحدی از دلتنگی جداییاش شکسته و ناراحت شده است؟
حاشیه ها
1394/07/11 04:10
کاظم ایاصوفی
مصراع دوم بیت چهارم نگه نکرد صحیح است