غزل شمارهٔ ۲۱۹
هر سحرم ز هجر تو ناله بر آسمان رسد
گر تو جفا چنین کنی، از تو دلم به جان رسد
مایهٔ روزگار خود در هوس تو باختم
سود تو میبری، بهل کز تو مرا زیان رسد
تیر کمان ابروان بر سپرم مزن، که من
در جگرش نهان کنم، تیر کزان کمان رسد
گر ز تو لالهرخ دلم ناله کند، روا بود
دل چو شود ز غصه پر، هم به سر زبان رسد
رخت دل شکسته را پیش تو میهلم، ولی
بدرقه گر تویی، سبک دزد به کاروان رسد
از ستمی منال، اگر عاشقی آن جمال را
بار چنین بسی بری، تا فرحی چنان رسد
آخر کار عاشقان نیست به جز هلاک و خود
بر دل ریش اوحدی، گر تو تویی، همان رسد
غزل شمارهٔ ۲۱۸: تویی که از لب لعلت گلاب میریزدغزل شمارهٔ ۲۲۰: جان و دل را بوی وصل آن دل و جان کی رسد؟
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر سحرم ز هجر تو ناله بر آسمان رسد
گر تو جفا چنین کنی، از تو دلم به جان رسد
هوش مصنوعی: هر صبح که از دوری تو غمگین میشوم، صدای نالم به آسمان میرسانم. اگر تو با این بیمهری به من ادامه بدهی، دلم به شدت درد خواهد کشید.
مایهٔ روزگار خود در هوس تو باختم
سود تو میبری، بهل کز تو مرا زیان رسد
هوش مصنوعی: من برای خوشبختی و روزگار خود، تمام داراییام را در عشق و آرزوی تو صرف کردم، اما تو از این وضعیت سود میبری و من در این رابطه ممکن است آسیب ببینم.
تیر کمان ابروان بر سپرم مزن، که من
در جگرش نهان کنم، تیر کزان کمان رسد
هوش مصنوعی: به پیشانی من هیچگاه با تیر ابروانت نزن، زیرا من تصمیم دارم تیر را در دل او پنهان کنم.
گر ز تو لالهرخ دلم ناله کند، روا بود
دل چو شود ز غصه پر، هم به سر زبان رسد
هوش مصنوعی: اگر چهره زیبای تو باعث شود از دل من نالهای بلند شود، این طبیعی است؛ وقتی دل پر از غم شود، سخن آن به زبان میآید.
رخت دل شکسته را پیش تو میهلم، ولی
بدرقه گر تویی، سبک دزد به کاروان رسد
هوش مصنوعی: من دل شکستهام را به سمت تو میبرم، اما تویی که مرا بدرقه میکنی. مثل دزدی که به آرامی به کاروان میرسد.
از ستمی منال، اگر عاشقی آن جمال را
بار چنین بسی بری، تا فرحی چنان رسد
هوش مصنوعی: به خاطر سختیها و ظلمها غمگین نباش، چون اگر عاشق آن زیبایی باشی، باید چنین بار سنگینی را تحمل کنی تا به شادی و خوشحالی بزرگی برسی.
آخر کار عاشقان نیست به جز هلاک و خود
بر دل ریش اوحدی، گر تو تویی، همان رسد
هوش مصنوعی: در پایان، سرنوشت عاشقان جز نابودی نیست و دل شکستگی را تنها خود اوحدی میداند، اگر تو هم خودت باشی، همین سرنوشت به تو نیز خواهد رسید.