گنجور

غزل شمارهٔ ۲۱۳

زلف را تاب دام و خم برزد
همه کار مرا بهم برزد
دفتر دوستان خود می‌خواند
به سر نام من قلم برزد
صورت ماه را رقم بستر
آنکه این چهره را رقم برزد
آتشی کندرین دل از غم اوست
به سر شعلهای غم برزد
گلبن وصل او به طالع من
سر به سر غنچهٔ ستم برزد
شد ز چشم ترم به خشم، چو دید
لب خشک مرا، که نم برزد
آه کردم ز درد عشقش و گفت:
اوحدی را ببین، که دم برزد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زلف را تاب دام و خم برزد
همه کار مرا بهم برزد
هوش مصنوعی: زلف پیچیده‌ات مانند دامم را محاصره کرد و به خاطر آن، همه امورم به هم ریخت و نا مرتب شد.
دفتر دوستان خود می‌خواند
به سر نام من قلم برزد
هوش مصنوعی: قلم بر روی نام من در دفتر دوستانم خط می‌کشد.
صورت ماه را رقم بستر
آنکه این چهره را رقم برزد
هوش مصنوعی: صورت ماه را بر روی بستر خود کشیده و این چهره را همانند نقش و نگاری بر روی آن به تصویر کشیده است.
آتشی کندرین دل از غم اوست
به سر شعلهای غم برزد
هوش مصنوعی: این دل از غم او آتش گرفته است و شعله‌های غم را به سر می‌زند.
گلبن وصل او به طالع من
سر به سر غنچهٔ ستم برزد
هوش مصنوعی: باغ وصل او به خوشبختی من تمام غنچه‌های ستم را از سر برداشت.
شد ز چشم ترم به خشم، چو دید
لب خشک مرا، که نم برزد
هوش مصنوعی: از آنجا که چشمانم پر از اشک شده بود، وقتی که لب‌های خشک مرا دید، از خشم به تپش درآمد.
آه کردم ز درد عشقش و گفت:
اوحدی را ببین، که دم برزد
هوش مصنوعی: از شدت عشقش ناله‌ایی کردم و او گفت: ببین اوحدی را که بی‌تأمل صحبت می‌کند.