غزل شمارهٔ ۲۰۹
تیر از کمان به من اندازد
عشق از کمین چو برون تازد
درکس نیوفتد این آتش
کو را چو موم بنگدازد
چون شاه ما سپه انگیزد
چون ماه ما علم افرازد
از دست بنده چه کار آید؟
جز سرکه در قدمش بازد؟
آن کس که غیر او داند
هرگز بغیر نپردازد
در پرده راه ندارد کس
و آنگاه پرده که او سازد
بنوازدم چو بخواهد زد
پس بهتر آنکه بننوازد
بس فتنها که برانگیزد
آن رخ چو پرده براندازد
با اوحدی غم او هر دم
از گونهٔ دگر آغازد
اطلاعات
وزن: مستفعلن فعلاتن فع
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تیر از کمان به من اندازد
عشق از کمین چو برون تازد
هوش مصنوعی: عشق همچون تیری است که از کمان رها میشود و به سمت من میآید، وقتی که ناگهان از پنهانگاه خود بیرون میآید.
درکس نیوفتد این آتش
کو را چو موم بنگدازد
هوش مصنوعی: این آتش به قدری قوی است که نمیتواند در درک او نفوذ کند، چرا که او مانند موم در برابر حرارت انعطافپذیر میشود.
چون شاه ما سپه انگیزد
چون ماه ما علم افرازد
هوش مصنوعی: وقتی شاه ما لشکرکشی میکند، مانند ماه پرچم برافراشته میشود.
از دست بنده چه کار آید؟
جز سرکه در قدمش بازد؟
هوش مصنوعی: من از دست خودم چه کاری ساخته است؟ جز اینکه در مقابل او فقط سرکه بریزم؟
آن کس که غیر او داند
هرگز بغیر نپردازد
هوش مصنوعی: کسی که فقط به جز او چیز دیگری را نمیداند، هرگز به چیز دیگری رو نمیآورد.
در پرده راه ندارد کس
و آنگاه پرده که او سازد
هوش مصنوعی: هیچکس به درون پرده راه ندارد و وقتی که او پردهای میسازد، باز هم خبری از آن نیست.
بنوازدم چو بخواهد زد
پس بهتر آنکه بننوازد
هوش مصنوعی: اگر بخواهد مرا نوازش کند، بهتر است که از ابتدا نوازی شروع کند.
بس فتنها که برانگیزد
آن رخ چو پرده براندازد
هوش مصنوعی: بسیارند آشوبهایی که آن چهره زیبا ایجاد میکند، همچنان که وقتی پردهای کنار میرود، شگفتیها و زیباییها نمایان میشود.
با اوحدی غم او هر دم
از گونهٔ دگر آغازد
هوش مصنوعی: اوحدی هر لحظه غم خودش را به شکلی تازه ابراز میکند.