غزل شمارهٔ ۲۰۱
ای سنگدل، به حق وفا کز وفا مگرد
عهدی بکن به وصل و از آن عهد وا مگرد
ما برگزیدهایم ترا از جهان، تو نیز
پیوند ما گزین وز پیوند ما مگرد
در میغ خون دل شب هجر آشنای ما
میبین و با مخالف ما آشنا مگرد
ای آنکه یک دم از دل ما نیستی جدا
هر دم به شیوهای دگر از ما جدا مگرد
گفتی: برو، که مهرهٔ مهرت بریختم
خونم بریز و گرد چنین مهرها مگرد
دی دست در میان تو کردم، رخ تو گفت:
بالای ما بلاست، به گرد بلا مگرد
ما را غرض روا شدن از وصل روی تست
گو: کام اوحدی ز دو گیتی روا مگرد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای سنگدل، به حق وفا کز وفا مگرد
عهدی بکن به وصل و از آن عهد وا مگرد
هوش مصنوعی: ای سنگدل، به حق وفا قسم یاد کن که از عهد و پیمانی که بستی، دور نشوی و به وصال من نرسی.
ما برگزیدهایم ترا از جهان، تو نیز
پیوند ما گزین وز پیوند ما مگرد
هوش مصنوعی: ما تو را از تمام دنیا انتخاب کردهایم، تو هم ارتباط با ما را برگزین و از این ارتباط جدا نشو.
در میغ خون دل شب هجر آشنای ما
میبین و با مخالف ما آشنا مگرد
هوش مصنوعی: در سایهی سختیها و درد دلهای شب فراق محبوب، ما را ببین و با کسانی که در تضاد با ما هستند، آشنا نشو.
ای آنکه یک دم از دل ما نیستی جدا
هر دم به شیوهای دگر از ما جدا مگرد
هوش مصنوعی: ای کسی که لحظهای از دل ما جدا نیستی، هر لحظه به گونهای متفاوت از ما دور نشو.
گفتی: برو، که مهرهٔ مهرت بریختم
خونم بریز و گرد چنین مهرها مگرد
هوش مصنوعی: گفتی برو، زیرا من از عشق تو به شدت دچار درد و رنج شدم. حالا که اینچنین شده، دیگر به دور و بر عشقهای مشابه نگرد.
دی دست در میان تو کردم، رخ تو گفت:
بالای ما بلاست، به گرد بلا مگرد
هوش مصنوعی: من دستم را در دست تو قرار دادم، و چهره تو گفت: در بالای ما سختیها و مشکلاتی وجود دارد، پس به دور این مشکلات نگرد.
ما را غرض روا شدن از وصل روی تست
گو: کام اوحدی ز دو گیتی روا مگرد
هوش مصنوعی: ما به خاطر وصال چهرهی تو هدفی داریم. بگو: خواستهی اوحدی از دو دنیا برآورده نمیشود.