غزل شمارهٔ ۲۰
گر وصل آن نگار میسر شود مرا
از عمر باک نیست، که در سر شود مرا
تسخیر روی او به دعا میکند دلم
تا آفتاب و ماه مسخر شود مرا
روزی که کاسهٔ سرم از خاک پر کنند
از بوی او دماغ معطر شود مرا
آن نور هر دودیده اگر میدهد رضا
بگذار تا دودیده به خون تر شود مرا
هر ساعتم چنان کند از غصه پایمال
کز دست او فعان به فلک بر شود مرا
مشکل شکفته گرددم از وصل او گلی
لیکن چه خارها که به دل در شود مرا!
این درد سینه سوز، که در جان اوحدیست
از تن شگفت نیست که لاغر شود مرا
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر وصل آن نگار میسر شود مرا
از عمر باک نیست، که در سر شود مرا
هوش مصنوعی: اگر بتوانم به وصال آن معشوق برسم، از عمر خود نگران نیستم، چرا که این عشق برایم ارزشمندتر از زندگی است.
تسخیر روی او به دعا میکند دلم
تا آفتاب و ماه مسخر شود مرا
هوش مصنوعی: دل من با دعا میخواهد که چهره معشوقش را در اختیار بگیرد، تا جایی که نه تنها خورشید و ماه، بلکه همه چیز تحت تسلط او قرار گیرد.
روزی که کاسهٔ سرم از خاک پر کنند
از بوی او دماغ معطر شود مرا
هوش مصنوعی: روزی که خاک بدنم را پر کند، بوی خوش او باعث میشود که حس خوبی در من ایجاد شود.
آن نور هر دودیده اگر میدهد رضا
بگذار تا دودیده به خون تر شود مرا
هوش مصنوعی: اگر آن نوری که از چشمها میتابد، باعث خوشحالیام میشود، بگذار تا چشمهایم از اشک پر شود.
هر ساعتم چنان کند از غصه پایمال
کز دست او فعان به فلک بر شود مرا
هوش مصنوعی: هر لحظه از غصه و اندوه مرا به شدت میفشارد و حالتی به من میدهد که انگار از دستان او فریاد به آسمان بر میآورم.
مشکل شکفته گرددم از وصل او گلی
لیکن چه خارها که به دل در شود مرا!
هوش مصنوعی: من از رسیدن به محبوب خود بسیار خوشحالم و مثل گلی شکفتهام، اما در دل من خاری وجود دارد که درد و رنج میآورد.
این درد سینه سوز، که در جان اوحدیست
از تن شگفت نیست که لاغر شود مرا
هوش مصنوعی: این احساس عمیق و سوزناک که در دل اوحدی وجود دارد، برای من عجیب نیست که این درد، باعث لاغری و ضعف من شود.
حاشیه ها
1400/01/22 12:03
محمد مهدی یاری
کز دست او فغان به فلک بر شود مرا
در متن فعان آمده که فکر کنم فغان درسته؟