گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۴

دل ببردی و یکی کار دگر خواهم کرد
چیست آن؟ جان به سر کار تو در خواهم کرد
دگری روی ز تیر تو اگر می‌پیچید
بمن انداز، که من دیده سپر خواهم کرد
خوبرویان همه گر در نظرم جمع شوند
من ندانم که به غیر از تو نظر خواهم کرد
اگر انکار کنندم به محبت همه خلق
تو مپندار کزین کار حذر خواهم کرد
پیش خورشید رخت غایت کوته نظریست
گر به خوبی صفت روی قمر خواهم کرد
من چو از پستهٔ خندان تو کامی یابم
طفل ره باشم، اگر یاد شکر خواهم کرد
اوحدی، عاشق اویی، ز سر جان برخیز
ورنه بنشین، که من این کار به سر خواهم کرد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل ببردی و یکی کار دگر خواهم کرد
چیست آن؟ جان به سر کار تو در خواهم کرد
هوش مصنوعی: دل را از من گرفتید و اکنون می‌خواهم کار متفاوتی انجام دهم. آن چه می‌خواهم، این است که جانم را برای شما فدا کنم.
دگری روی ز تیر تو اگر می‌پیچید
بمن انداز، که من دیده سپر خواهم کرد
هوش مصنوعی: اگر کسی به من نگاه قهری کند، به او بگو که من چشمانم را از تیر نگاهش دور می‌کنم.
خوبرویان همه گر در نظرم جمع شوند
من ندانم که به غیر از تو نظر خواهم کرد
هوش مصنوعی: اگر همه زیبا رویان در مقابل من جمع شوند، نمی‌توانم به هیچ‌یک از آن‌ها نگاه کنم جز تو.
اگر انکار کنندم به محبت همه خلق
تو مپندار کزین کار حذر خواهم کرد
هوش مصنوعی: اگر دیگران نسبت به محبت تو تردید کنند، فکر نکن که من از این کار فاصله می‌گیرم.
پیش خورشید رخت غایت کوته نظریست
گر به خوبی صفت روی قمر خواهم کرد
هوش مصنوعی: اگر به زیبایی صورت ماه بخواهم اشاره کنم، باید بگویم که در برابر تابش خورشید، چنین نظری کوتاه‌بینانه است.
من چو از پستهٔ خندان تو کامی یابم
طفل ره باشم، اگر یاد شکر خواهم کرد
هوش مصنوعی: وقتی از شادی و لبخند تو بهره‌مند شوم، مانند کودکی در مسیر زندگی خواهم بود و اگر بخواهم از چیزی قدردانی کنم، آن شکر است.
اوحدی، عاشق اویی، ز سر جان برخیز
ورنه بنشین، که من این کار به سر خواهم کرد
هوش مصنوعی: عاشق او هستی، اگر می‌خواهی از دل و جان برخیز و اقدام کن، وگرنه بیهوده نشسته‌ای، چون من این کار را به انجام می‌رسانم.