گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۲

باد بویی از دو زلفت وام کرد
سوی چین آورد و مشکش نام کرد
غمزهٔ آهووش گو افگنت
تیر غم در دیدهٔ بهرام کرد
دانهٔ خالی، که بر رخسار تست
پای ما را بستهٔ این دام کرد
قامت من چون الف بود از نشاط
آن الف را دام زلفت لام کرد
نازنینا، صبح ما را همچو شام
فتنهٔ‌آن لعل خون آشام کرد
توسن دل، گرچه تندی می‌نمود
عاقبت چشم تو او را رام کرد
آتش روی تو ما را سخت سوخت
گر چه کار اوحدی را خام کرد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باد بویی از دو زلفت وام کرد
سوی چین آورد و مشکش نام کرد
هوش مصنوعی: باد بویی از دو زلف تو برداشت و آن را به چین برد و نامش را مشک گذاشت.
غمزهٔ آهووش گو افگنت
تیر غم در دیدهٔ بهرام کرد
هوش مصنوعی: چشمان دلربای تو، همچون تیر غم، به دل بهرام نشسته و او را آزرده کرده است.
دانهٔ خالی، که بر رخسار تست
پای ما را بستهٔ این دام کرد
هوش مصنوعی: حقایق پنهانی که در ظاهر ساده به نظر می‌رسند، می‌توانند ما را به دام بیندازند و در موقعیت‌های سختی قرار دهند. این موضوع نشان‌دهنده قدرت جذابیت‌های ظاهری است که می‌تواند مانع از آزادی ما شود.
قامت من چون الف بود از نشاط
آن الف را دام زلفت لام کرد
هوش مصنوعی: قد من چون حرف الف بود و به خاطر شادابی‌اش، آن الف به وسیله‌ی زلف تو به حرف لام تبدیل شد.
نازنینا، صبح ما را همچو شام
فتنهٔ‌آن لعل خون آشام کرد
هوش مصنوعی: عزیزم، صبح ما را مانند شبی پر از فتنه و آشوب، آن سنگ سرخِ زیبا تحت تأثیر قرار داد.
توسن دل، گرچه تندی می‌نمود
عاقبت چشم تو او را رام کرد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هرچند دل مانند یک اسب سرکش به نظر می‌رسد و ممکن است در ابتدا شور و شوق زیادی داشته باشد، اما در نهایت نگاه و محبت تو او را آرام و مطیع می‌کند.
آتش روی تو ما را سخت سوخت
گر چه کار اوحدی را خام کرد
هوش مصنوعی: آتش عشق تو ما را به شدت سوزاند، هرچند که کار اوحدی را به خامی کشاند.