گنجور

غزل شمارهٔ ۱۸۹

خاک آن بادیم کو بر آستانت بگذرد
یا شبی بر چین زلف دلستانت بگذرد
بعد ازین چون گرم شد بازار خورشید رخت
مشتری مشنو که: از پیش دکانت بگذرد
ابروانی چون کمان داری و خلقی منتظر
تا کرا دوزی؟ به تیری کز کمانت بگذرد
نام من فرهاد کردند از پریشانی، ولی
در زمان شیرین شود گر بر زبانت بگذرد
پیش تیر غم نشان کردی دلم را وانگهی
من در آن تشویش کان تیر از نشانت بگذرد
در ضمیر نازک اندیشت ز باریکی سخن
پیکر مویی شود تا بر دهانت بگذرد
نیست در عشق اوحدی را جز به زاری دسترس
وین نه پیکانیست کز برگستوانت بگذرد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خاک آن بادیم کو بر آستانت بگذرد
یا شبی بر چین زلف دلستانت بگذرد
هوش مصنوعی: خاکی که از باد عبوری می‌گذرد و بر درگاه تو می‌افتد یا شبی بر روی پیچ و تاب موی زیبایت سایه می‌اندازد.
بعد ازین چون گرم شد بازار خورشید رخت
مشتری مشنو که: از پیش دکانت بگذرد
هوش مصنوعی: پس از این، وقتی که روزها گرم می‌شود و بازار رونق می‌گیرد، دیگر به حرف‌های آنانی که می‌گویند خورشید از جلوی دکان تو عبور می‌کند، توجه نکن.
ابروانی چون کمان داری و خلقی منتظر
تا کرا دوزی؟ به تیری کز کمانت بگذرد
هوش مصنوعی: تو ابروانی به زیبایی کمان داری و چهره‌ای جذاب که همه در انتظارند تا چگونه به دل کسی نفوذ کنی. آیا به تیری که از کمانت رها می‌شود، می‌خواهی قلب کسی را هدف قرار دهی؟
نام من فرهاد کردند از پریشانی، ولی
در زمان شیرین شود گر بر زبانت بگذرد
هوش مصنوعی: من را به نام فرهاد می‌شناسند به خاطر ناراحتی‌هایی که دارم، اما اگر زمانی نام شیرین را بر زبان بیاوری، همه‌چیز می‌تواند تغییر کند.
پیش تیر غم نشان کردی دلم را وانگهی
من در آن تشویش کان تیر از نشانت بگذرد
هوش مصنوعی: غم تو دلم را نشانه‌گیری کرد و من در این نگرانی هستم که آن تیر غم از نشانه‌ات عبور کند.
در ضمیر نازک اندیشت ز باریکی سخن
پیکر مویی شود تا بر دهانت بگذرد
هوش مصنوعی: در ذهن حساس تو، اگر حرفی با دقت و ظرافت بیان شود، آنقدر لطیف می‌شود که شبیه مویی باریک می‌گردد و به راحتی می‌تواند از دهانت خارج شود.
نیست در عشق اوحدی را جز به زاری دسترس
وین نه پیکانیست کز برگستوانت بگذرد
هوش مصنوعی: در عشق اوحدی، برای هیچ کس جز با فریاد و زاری دستیابی نیست و این عشق مانند تیر نیست که به آسانی از کناری عبور کند.