گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۹

شاهد من در جهان نظیر ندارد
بوی سر زلف او عبیر ندارد
سرو بدین قد خوش خرام نروید
ماه چنان طلعت منیر ندارد
ابروی همچون کمان بسیست ولیکن
هیچ کس آن قامت چو تیر ندارد
مهر، که در حسن پادشاه نجومست
هیات آن روی مستنیر ندارد
طفل چنین در کنار دایهٔ دنیا
مادر دور سپهر پیر ندارد
عنبر سارا بهل، که نافهٔ چینی
نکهت آن زلف همچو قیر ندارد
اوحدی اندر فراق عارض خوبش
چاره به جز ناله و نفیر ندارد

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شاهد من در جهان نظیر ندارد
بوی سر زلف او عبیر ندارد
هوش مصنوعی: محبوب من در دنیا همتایی ندارد و بوی موی او مانند عطر گرانبهایی است که هیچ جا پیدا نمی‌شود.
سرو بدین قد خوش خرام نروید
ماه چنان طلعت منیر ندارد
هوش مصنوعی: سرو به این زیبایی و قامت خوش هرگز نمی‌روید و ماهی به این درخشش و زیبایی ندارد.
ابروی همچون کمان بسیست ولیکن
هیچ کس آن قامت چو تیر ندارد
هوش مصنوعی: ابروهایی مانند کمان دارد، اما هیچ کسی آن اندام را مانند تیر ندارد.
مهر، که در حسن پادشاه نجومست
هیات آن روی مستنیر ندارد
هوش مصنوعی: محبت و عشق، که در زیبایی، همانند پادشاهی در میان ستاره‌هاست، جلوه آن چهره درخشان را ندارد.
طفل چنین در کنار دایهٔ دنیا
مادر دور سپهر پیر ندارد
هوش مصنوعی: کودک در آغوش مادری که دنیا نام دارد، در کنار او با خیال راحت است و در برابر کهنسالی زمان، ترسی ندارد.
عنبر سارا بهل، که نافهٔ چینی
نکهت آن زلف همچو قیر ندارد
هوش مصنوعی: عطر خوشبوی عنبر مانند، در حالی که بوی نافهٔ چینی، خوشی و لطافت موی او را ندارد و مانند قیر سیاه نیست.
اوحدی اندر فراق عارض خوبش
چاره به جز ناله و نفیر ندارد
هوش مصنوعی: اوحدی در جدایی و دوری از چهره زیبایش، هیچ راهی جز ناله و فریاد ندارد.