غزل شمارهٔ ۱۷۴
یاد تو ما را چو در خیال بگردد
عقل پریشان شود، ز حال بگردد
چون تو پسر مادر سپهر نزاید
گرد جهان گر هزار سال بگردد
ماه نبیند ستارهای چو جبینت
گر چه بسی بر سپهر زال بگردد
خط سیه میدمد ز رویت و زنهار!
تا نگذاری که: گرد خال بگردد
عقل ندارد، که ترک روی تو گوید
چشم نباشد، کزان جمال بگردد
در هوس بوسهٔ توایم ولی نیست
زهره که کس گرد این سؤال بگردد
تن بزن، ای اوحدی، سخن چه فروشی؟
خوی بد نیکوان به مال بگردد
غزل شمارهٔ ۱۷۳: چون بگذری دلم به تپیدن در اوفتدغزل شمارهٔ ۱۷۵: کجا شد ساربانش؟ تا دلم را تنگ در بندد
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یاد تو ما را چو در خیال بگردد
عقل پریشان شود، ز حال بگردد
هوش مصنوعی: وقتی یاد تو در ذهن ما میچرخد، عقل ما به هم میریزد و از حال خود بیخود میشود.
چون تو پسر مادر سپهر نزاید
گرد جهان گر هزار سال بگردد
هوش مصنوعی: اگر تو فرزند ماده آسمانی باشی، هرچند گرد جهان هزار سال بچرخد، تاثیری بر وجود تو نخواهد داشت.
ماه نبیند ستارهای چو جبینت
گر چه بسی بر سپهر زال بگردد
هوش مصنوعی: هرگز ماه هیچ ستارهای را چون پیشانی تو نمیبیند، گرچه ستارههای زیادی در آسمان طلایی در گردش باشند.
خط سیه میدمد ز رویت و زنهار!
تا نگذاری که: گرد خال بگردد
هوش مصنوعی: خط سیاه بر چهرهات تابناک میشود و باید مراقب باشی! تا زمانی که نگذاری که گرد و غبار خال روی صورتت بگردد.
عقل ندارد، که ترک روی تو گوید
چشم نباشد، کزان جمال بگردد
هوش مصنوعی: عقل نمیتواند بپذیرد که چشمی بدون دیدن زیبایی تو وجود داشته باشد، چرا که جمال تو را از دیدن باز میدارد.
در هوس بوسهٔ توایم ولی نیست
زهره که کس گرد این سؤال بگردد
هوش مصنوعی: ما بسیار مشتاق بوسهٔ تو هستیم، اما هیچکس جرأت نمیکند دربارهٔ این موضوع سوالی بکند.
تن بزن، ای اوحدی، سخن چه فروشی؟
خوی بد نیکوان به مال بگردد
هوش مصنوعی: تن به کار بزن، ای اوحدی، چرا حرفها را به فروش میگذاری؟ روحیات بد افرادی نیکوکار نیز ممکن است به خاطر مال تغییر کند.