گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۰

باز بالای تو ما را در بلا خواهد نهاد
دود زلفت آتشی در جان ما خواهد نهاد
دامنم پر خون دل گردد ز دست روزگار
کان سزا در دامن هر ناسزا خواهد نهاد
از سر زلف دلاویز و لب شیرین تو
آنکه بر گیرد دل خود در کجا خواهد نهاد؟
دست صبح از چین زلف عنبرآمیزت به لطف
نافها در دامن باد صبا خواهد نهاد
چرخ را شرم آمدی کوکب نمایی با رخت
گر بدانستی که: پروین درسها خواهد نهاد
گر سر زلف ترا دیگر جفایی در دلست
گو: بیاور، کاوحدی تن در قضا خواهد نهاد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باز بالای تو ما را در بلا خواهد نهاد
دود زلفت آتشی در جان ما خواهد نهاد
هوش مصنوعی: باز هم بالای سر ما بیدادی خواهد آمد، و دود زلف‌های تو آتشی در جان ما روشن خواهد کرد.
دامنم پر خون دل گردد ز دست روزگار
کان سزا در دامن هر ناسزا خواهد نهاد
هوش مصنوعی: زندگی و روزگار باعث می‌شود که دل من از غم و درد پر شود، زیرا هر نابخردی و ناپسندی، عاقبت خود را خواهد داشت و بر دامن این دنیا خواهد نشسته.
از سر زلف دلاویز و لب شیرین تو
آنکه بر گیرد دل خود در کجا خواهد نهاد؟
هوش مصنوعی: کسی که از زیبایی و جذابیت موهای دلربا و لب‌های شیرین تو دل می‌برد، کجا می‌تواند دل خود را آرام و قرار دهد؟
دست صبح از چین زلف عنبرآمیزت به لطف
نافها در دامن باد صبا خواهد نهاد
هوش مصنوعی: صبح خواهد آمد و به آرامی دستش را از میان چین و شکن‌های موهای عطرآگین تو برمی‌دارد و با محبت گل‌های زیبا را در دامن نسیم نرم صبحگاهی قرار می‌دهد.
چرخ را شرم آمدی کوکب نمایی با رخت
گر بدانستی که: پروین درسها خواهد نهاد
هوش مصنوعی: چرخ (آسمان) شرم کرد که ستاره‌ای را با لباس خود زیباتر نشان دهد اگر می‌دانست که پروین (ستاره‌ای خاص در آسمان) درس‌هایی را خواهد آموخت.
گر سر زلف ترا دیگر جفایی در دلست
گو: بیاور، کاوحدی تن در قضا خواهد نهاد
هوش مصنوعی: اگر سر زلف تو، دیگر بر دل من بدی داشته باشد، بگو بیاور، چرا که کسی که به قضا (سرنوشت) تسلیم خواهد شد.