گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۷

ای شب تیره فرع گیسیویت
اصل کفر از سیاهی مویت
مه ز دیوان مهر خواسته نور
وجه آن گشته روشن از رویت
بی‌سخن دم ببسته طوطی را
شیوهٔ شکر سخن گویت
مشک را در فکنده خون به جگر
نکهت زلف عنبرین بویت
خورده چوگان طعنه سیب بهشت
از زنخدان گرد چون گویت
از طراوت به تیر زده
ماه نو را کمان ابرویت
اوحدی را ز زلف بشکسته
تیزی چشم و تندی خویت

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای شب تیره فرع گیسیویت
اصل کفر از سیاهی مویت
هوش مصنوعی: ای شب تار، تو باعث شده‌ای که ریشه‌ی کفر و نفاق از تاریکی موی تو نشأت بگیرد.
مه ز دیوان مهر خواسته نور
وجه آن گشته روشن از رویت
هوش مصنوعی: ماه از دیوان عشق، نور زیبایی‌ات را طلبیده و به خاطر چهره‌ات روشن و درخشان شده است.
بی‌سخن دم ببسته طوطی را
شیوهٔ شکر سخن گویت
هوش مصنوعی: بدون اینکه حرفی بزند، طوطی را به خوش‌زبانی و سخنوری می‌فهماند.
مشک را در فکنده خون به جگر
نکهت زلف عنبرین بویت
هوش مصنوعی: عطر خوش زلف تو با وجود مشک، به دل من نشسته و احساس درد و عشق را در وجودم به وجود آورده است.
خورده چوگان طعنه سیب بهشت
از زنخدان گرد چون گویت
هوش مصنوعی: وقتی که انگار سیب بهشتی بر لب‌های کسی نشسته باشد، زیبایی و جذابیت او مانند طعنه‌ای شگفت‌انگیز به نظر می‌آید و شخصی که در این حالت است، چنان دلرباست که گویا خود می‌گوید.
از طراوت به تیر زده
ماه نو را کمان ابرویت
هوش مصنوعی: تو با زیبایی و طراوت خود، شبیه به تیرانداز بر ماه نو نگریسته‌ای؛ چشمانت مانند کمان ابرویت، آن را هدف قرار داده‌اند.
اوحدی را ز زلف بشکسته
تیزی چشم و تندی خویت
هوش مصنوعی: اوحدی از زلف‌های آشفته و جذاب شما، تیزی چشمان و تندی رفتارتان را دیده است.