غزل شمارهٔ ۱۵۹
زهی! شب نسخهای از زلف و خالت
تراز کسوت خوبی جمالت
حروف نقش چین را نسخه کرده
مسلسل گشتن زلف چو دالت
به نام ایزد، چه فرخ فالم امروز!
که دیدم طلعت فرخنده فالت
اگر بودی مرا در دست مالی
نمیبودم بدین سان پایمالت
بسی گندم نمایی می کنی، لیک
نشاید شد بدینها در جوالت
تو میگوئی که که: من ما هم، ولیکن
من مسکین ندیدم جز بسالت
نگشتی اوحدی همچون خیالی
اگر در خواب میدیدی خیالت
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زهی! شب نسخهای از زلف و خالت
تراز کسوت خوبی جمالت
هوش مصنوعی: وای! شب مانند نسخهای از موها و چهرهات، لباس زیبایی و جذابیت تو را به نمایش میگذارد.
حروف نقش چین را نسخه کرده
مسلسل گشتن زلف چو دالت
هوش مصنوعی: زلفهای باد مانند زنجیری زیبا و نامنظم به دور چهرهای خوش نقش و نگار، پیچیده شدهاند.
به نام ایزد، چه فرخ فالم امروز!
که دیدم طلعت فرخنده فالت
هوش مصنوعی: امروز روز خوبی برای من است، چون چهرهی خوش یمنی را دیدم.
اگر بودی مرا در دست مالی
نمیبودم بدین سان پایمالت
هوش مصنوعی: اگر من در دستانت بودم، به این شکل زیر پای تو له نمیشدم.
بسی گندم نمایی می کنی، لیک
نشاید شد بدینها در جوالت
هوش مصنوعی: شما به خوبی وانمود میکنی که گندم هستی، اما نباید با این ظاهرسازیها در کیسهات چیزی جز ناخالصیها وجود داشته باشد.
تو میگوئی که که: من ما هم، ولیکن
من مسکین ندیدم جز بسالت
هوش مصنوعی: تو میگویی که ما هم هستیم، اما من شخصی بیچاره را ندیدهام جز اینکه با فضیلت و نیکوکار باشد.
نگشتی اوحدی همچون خیالی
اگر در خواب میدیدی خیالت
هوش مصنوعی: اگر اوحدی را در خواب میدیدی، همانند یک خیال بودی که همچون او ندیداری.
حاشیه ها
1394/05/12 02:08
کاظم ایاصوفی
با سلام در بیت ششم مصراع اول یک "که" اضافی است