غزل شمارهٔ ۱۵۷
زمانی خاطرم خوش کن به وصل روی گل رنگت
که دل تنگم ز سودای دهان کوچک تنگت
از آن چون مهر زر دایم فرو بستست کار من
که مهر زر نمیورزد دل بیمهر چون سنگت
اگر سالی نمیبینی نشان، هرگز نمیپرسی
کجا پرسی نشان من؟ که هست از نام من ننگت
به حسن غمزه و قامت ببردی دل جهانی را
فغان از قامت چالاک و آه از غمزهٔ شنگت!
گناه هر که در عالم، بیامرزد ز بهر تو
اگر پیش خدا آرند فردا بر همین رنگت
مرا از رنگ و دستان تو بوی آن همی آید
که هم دستان زبون گردد ز دستان و ز نیرنگت
مکن پنهان ز چشم من بیاض روز روی خود
که ما را کرد سودایی سواد زلف شبرنگت
ترا با اوحدی جنگست و ما را فکر آن در دل
که سر در پایت اندازیم،اگر باشد سر جنگت
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زمانی خاطرم خوش کن به وصل روی گل رنگت
که دل تنگم ز سودای دهان کوچک تنگت
هوش مصنوعی: مدتی خاطرم را شاد کن با حضور زیبای تو، چرا که دلتنگم به یاد دهان کوچک و زیبایت.
از آن چون مهر زر دایم فرو بستست کار من
که مهر زر نمیورزد دل بیمهر چون سنگت
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه عشق و محبت من مانند گوهر زری است که همیشه محفوظ و بسته است، دل بیعشق و محبت تو مثل سنگ سرد و بیاحساس است و ارزش آن را ندارد.
اگر سالی نمیبینی نشان، هرگز نمیپرسی
کجا پرسی نشان من؟ که هست از نام من ننگت
هوش مصنوعی: اگر سالی هیچ نشانی از من نمیبینی، هیچ وقت نمیپرسی که نشانهام کجاست؟ چون از نام من خجالتزدهای.
به حسن غمزه و قامت ببردی دل جهانی را
فغان از قامت چالاک و آه از غمزهٔ شنگت!
هوش مصنوعی: با زیبایی و ناز و زیباییات، دلهای زیادی را به درد آوردی. از قامت زیبا و چالاکت فریاد برمیآید و از نگاه جذاب و فریبایت، آه و نالهای بلند است!
گناه هر که در عالم، بیامرزد ز بهر تو
اگر پیش خدا آرند فردا بر همین رنگت
هوش مصنوعی: اگر کسی در دنیا به خاطر تو از گناهش بگذرد، فردا که پیش خدا بروند، رنگش همان خواهد بود.
مرا از رنگ و دستان تو بوی آن همی آید
که هم دستان زبون گردد ز دستان و ز نیرنگت
هوش مصنوعی: بوی محبت و زیبایی تو را حس میکنم، آنقدر که در مسیر زیبا و دلانگیزت، دیگران هم به دلباختگی و شگفتی میافتند و از دروغ و فریب تو به حیرت میرسند.
مکن پنهان ز چشم من بیاض روز روی خود
که ما را کرد سودایی سواد زلف شبرنگت
هوش مصنوعی: دیدهام را از دیدن روشنی چهرهات محروم نکن و آن را پنهان نکن، چرا که موی سیاهت ما را دیوانه و شیدا کرده است.
ترا با اوحدی جنگست و ما را فکر آن در دل
که سر در پایت اندازیم،اگر باشد سر جنگت
هوش مصنوعی: تو با اوحدی در جنگ هستی و ما در دل به این فکر میکنیم که اگر جنگ تو بر اساس سر تو باشد، سرمان را در پای تو بگذاریم.