گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۹

به وقت گل پی معشوق و باده باید رفت
سوار عیش تراند، پیاده باید رفت
چمن بسان بهشتی گشاده روی طرب
در آن بهشت به روی گشاده باید رفت
بهشت خوش نبود بی‌جمال نازک یار
یکی دو ره پی آن حورزاده باید رفت
ز سیب ساده بود شاخها به موسم گل
به بوی آن رخ چون سیب ساده باید رفت
چون سر برون نهی از شهر و روی در صحرا
بزرگ‌زادگی از سهر نهاده باید رفت
در آن زمان که به عزم طرب شوی بر پای
نشاط باده به سر در فتاده باید رفت
برای کاسه گرفتن سبو چو زد زانو
پیاله وار بر ایستاده باید رفت
ز باده پر قدحی چند نوش کرده دگر
به دست بر قدحی پر ز باده باید رفت
ازین جهان چو همی باید، اوحدی، رفتن
به کام داد دل خویش داده باید رفت

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به وقت گل پی معشوق و باده باید رفت
سوار عیش تراند، پیاده باید رفت
هوش مصنوعی: زمانی که بهار و گل‌زاری فرامی‌رسد، باید به دنبال محبوب و لذت زندگی رفت. اما برای رسیدن به این خوشی و شادی، گاهی لازم است که با آرامش و بدون عجله حرکت کرد.
چمن بسان بهشتی گشاده روی طرب
در آن بهشت به روی گشاده باید رفت
هوش مصنوعی: چمن مانند بهشتی است که در آن شادی و نشاط موج می‌زند. برای رسیدن به آن خوشبختی و لذت، باید با روی باز و خوش به آنجا رفت.
بهشت خوش نبود بی‌جمال نازک یار
یکی دو ره پی آن حورزاده باید رفت
هوش مصنوعی: بهشت بدون زیبایی معشوق دل‌انگیز، خوشایند نیست. برای رسیدن به آن حوری زیبا، باید یک یا دو راه را پیمود.
ز سیب ساده بود شاخها به موسم گل
به بوی آن رخ چون سیب ساده باید رفت
هوش مصنوعی: در فصل گل، شاخه‌ها به خاطر بوی خوش سیب، سادگی و زیبایی خود را نشان می‌دهند و باید مثل سیب ساده و بی‌آلایش، به سوی این زیبایی‌ها رفت.
چون سر برون نهی از شهر و روی در صحرا
بزرگ‌زادگی از سهر نهاده باید رفت
هوش مصنوعی: وقتی از شهر خارج می‌شوی و روی به دشت می‌آوری، باید به خاطر بزرگ‌زادگیت از خودت مراقب باشی و راه درست را پیش بگیری.
در آن زمان که به عزم طرب شوی بر پای
نشاط باده به سر در فتاده باید رفت
هوش مصنوعی: زمانی که به قصد خوشی و شادی قدم برمی‌داری، لازم است که با روحیه‌ای شاداب و سرشار از نشاط به دنبال باده و شادی بروی.
برای کاسه گرفتن سبو چو زد زانو
پیاله وار بر ایستاده باید رفت
هوش مصنوعی: برای اینکه بتوانیم از یک ظرف پر آب استفاده کنیم، باید به گونه‌ای درست و با احتیاط عمل کنیم. بنابراین باید به آرامی و با دقت زانو بزنیم و به یک حالت مناسب بایستیم تا موفق شویم.
ز باده پر قدحی چند نوش کرده دگر
به دست بر قدحی پر ز باده باید رفت
هوش مصنوعی: تعدادی جام را از شراب نوشیده‌ام و حالا لازم است دوباره جامی پر از شراب بردارم و به سمت آن بروم.
ازین جهان چو همی باید، اوحدی، رفتن
به کام داد دل خویش داده باید رفت
هوش مصنوعی: در این دنیا که زندگی می‌کنیم، اگر می‌خواهیم به خوبی از آن بهره‌مند شویم، باید با رضایت و آرامش بخشی از دل خود را به سمت رفتن و انتقال بسپاریم.

حاشیه ها

1394/05/04 16:08
کاظم ایاصوفی

در مصراع اول بیت پنچم بجای چون " چو " باید باشد حرف نون زاید است
در مصراع دوم این بیت هم بجای سهر سر درست است