غزل شمارهٔ ۱۴۱
ای حلقه کرده دلها در حلقهای گوشت
چون موی گشته خلقی ز آن موی تا به دوشت
بر سر زند چلیپا از زلف پای بندت
دم در کشد مسیحا از شکر خموشت
بگدازد از خجالت، حال، نبات مصری
چون پسته گر بخندد لعل شکر فروشت
جان هزار بیدل در لعل آبدارت
خون هزار عاشق در جزع فتنه کوشت
دلهای عاشقان را در حلقهٔ لب تو
نیکو مفرحی شد ترکیب لعل نوشت
با عشقت اوحدی را دیدم حکایتی خوش
لیکن حکایت او خود کی رسد به گوشت؟
فریاد دردناکش از سوز سینه میدان
تا آتشی نباشد چون آورد به جوشت؟
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای حلقه کرده دلها در حلقهای گوشت
چون موی گشته خلقی ز آن موی تا به دوشت
هوش مصنوعی: ای کسی که دلها را در حلقهای چون موی خود گره زدهای، مردم به خاطر آن موی تو تا شانههای خود را به زنجیر عشق تو بستهاند.
بر سر زند چلیپا از زلف پای بندت
دم در کشد مسیحا از شکر خموشت
هوش مصنوعی: بر روی سر تو که زلفی که به بند پای توست، مانند چلیپایی میدرخشد و در این لحظه، مسیحا با خوشزبانیات در کنار در میایستد و به آرامی از شکرینی که در تو نهفته است، بهرهمند میشود.
بگدازد از خجالت، حال، نبات مصری
چون پسته گر بخندد لعل شکر فروشت
هوش مصنوعی: اگر نبات مصری به خاطر خجالت سرخ شود و مانند پسته آب شود، دیگر لعل شکر هم نمیتواند خودش را بفروشد اگر بخندد.
جان هزار بیدل در لعل آبدارت
خون هزار عاشق در جزع فتنه کوشت
هوش مصنوعی: زندگی هزاران غم و اندوه در زیبایی تو نهفته است و خون هزار عاشق در دل شب حوادث تیره فدای تو شده است.
دلهای عاشقان را در حلقهٔ لب تو
نیکو مفرحی شد ترکیب لعل نوشت
هوش مصنوعی: دلهای عاشقان با لبهای تو شاداب و خوشحال میشوند، همچون کلامی خوشایند و زیبا که بر روی لبی سرخ نقش بسته باشد.
با عشقت اوحدی را دیدم حکایتی خوش
لیکن حکایت او خود کی رسد به گوشت؟
هوش مصنوعی: من به واسطه عشق تو، داستان زیبایی را از اوحدی شنیدم، اما داستان او چگونه میتواند به تو برسد و تو آن را بشنوی؟
فریاد دردناکش از سوز سینه میدان
تا آتشی نباشد چون آورد به جوشت؟
هوش مصنوعی: آوای دردناک او از سوز درونش را بشنو، تا زمانی که شعلهای وجود نداشته باشد، چگونه میتواند به جوش آید؟