غزل شمارهٔ ۱۳۱
عاشقان صورت او را ز جان اندیشه نیست
بیدلانش را ز آشوب جهان اندیشه نیست
از قضای آسمانی خلق را بیمست و باز
آفتاب ار باز گشت از آسمان اندیشه نیست
پیش ازین ترسیدمی کز آب دامنتر شود
از گریبان چون گذشت آب، این زمان اندیشه نیست
ما ازین دریا، که کشتی در میانش بردهایم
گر به ساحل میرسیدیم، از میان اندیشه نیست
گر چه از رطل گران کار خرد گردد سبک
چون سبک روحی دهد رطلگران، اندیشه نیست
ای که گل چیدی و شفتالو گزیدی، رخنه جو
ما تفرج کردهایم، از باغبان اندیشه نیست
پاسبان را گوش بر دزدست و دل با رخت و ما
چون نمیدزدیم رخت، از پاسبان اندیشه نیست
از برای دوست شهری دشمن ماشد، ولی
گر مسخر میکنیم، از این و آن اندیشه نیست
اوحدی، گر خلق تا قافت بکلی رد کنند
چون قبول دوست داری همچنان، اندیشه نیست
غزل شمارهٔ ۱۳۰: گر سری در سر کار تو شود چندان نیستغزل شمارهٔ ۱۳۲: با من از شادی وصل تو اثر چیزی نیست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عاشقان صورت او را ز جان اندیشه نیست
بیدلانش را ز آشوب جهان اندیشه نیست
هوش مصنوعی: عاشقان به زیبایی او علاقهمندند و هیچگونه نگرانی از جان و زندگی خود ندارند. بیخبران به خاطر آشفتگیهای جهان، هیچگونه اندیشهای ندارند.
از قضای آسمانی خلق را بیمست و باز
آفتاب ار باز گشت از آسمان اندیشه نیست
هوش مصنوعی: به خاطر تقدیر الهی، انسانها همیشه نگران و ترسیدهاند و اگر خورشید هم دوباره به آسمان بازگردد، نگران تغییرات و اندیشهها هستیم.
پیش ازین ترسیدمی کز آب دامنتر شود
از گریبان چون گذشت آب، این زمان اندیشه نیست
هوش مصنوعی: پیش از این از اینکه دامنم خیس و مرطوب شود میترسیدم، اما حالا که آب رد شده و گذشته است، دیگر جایی برای نگرانی نیست.
ما ازین دریا، که کشتی در میانش بردهایم
گر به ساحل میرسیدیم، از میان اندیشه نیست
هوش مصنوعی: ما از این دریا که با کشتیمان در آن هستیم، اگر به ساحل برسیم، دیگر اندیشهای در میان نخواهد بود.
گر چه از رطل گران کار خرد گردد سبک
چون سبک روحی دهد رطلگران، اندیشه نیست
هوش مصنوعی: اگرچه کارهای مهم و بزرگ ممکن است به واسطهی بار سنگین و مشکلات فراوانی که دارند، ساده و قابل مدیریتی جلوه کنند، اما این بار سنگین تنها زمانی قابل تحمل است که روحی سبک و آزاد وجود داشته باشد. در غیر این صورت، حتی با وجود سنگینی بار، افکار دچار مشکل و اندیشههای منفی خواهند شد.
ای که گل چیدی و شفتالو گزیدی، رخنه جو
ما تفرج کردهایم، از باغبان اندیشه نیست
هوش مصنوعی: ای کسی که گل چیدی و هلو برداشت کردی، ما در این باغ زندگی کردهایم و درختانش را میشناسیم، اما فکر باغبان و نگهدارنده این باغ در کار نیست.
پاسبان را گوش بر دزدست و دل با رخت و ما
چون نمیدزدیم رخت، از پاسبان اندیشه نیست
هوش مصنوعی: نگهبان به دزد توجه دارد و دلش با اوست، اما ما که دزدی نمیکنیم و چیزی از دست نخواهیم داد، نیازی نداریم که نگران نگهبان باشیم.
از برای دوست شهری دشمن ماشد، ولی
گر مسخر میکنیم، از این و آن اندیشه نیست
هوش مصنوعی: برای دوستی که در شهر ما دشمنی کرده است، اگر ما او را به تمسخر بگیریم، به دیگران توجه نمیکنیم.
اوحدی، گر خلق تا قافت بکلی رد کنند
چون قبول دوست داری همچنان، اندیشه نیست
هوش مصنوعی: اگر مردم شما را بهکلی نادیده بگیرند، ولی شما همچنان دوستی را که میخواهید قبول داشته باشید، هیچ اهمیتی ندارد.