گنجور

غزل شمارهٔ ۱۳۰

گر سری در سر کار تو شود چندان نیست
با تو سختی به سری کار خردمندان نیست
گردن ما ز بسی دام برون جست و کنون
سر نهادیم به بند تو، که این بند آن نیست
ای دل، از میل به چاه زنخ او داری
به گنه کوش، که زیباتر ازین زندان نیست
شمس را دیدم و مثل قمرش نور نداشت
پسته را دیدم و همچون شکرش خندان نیست
سنگ جانی، که به سیمین تن او دل ندهد
بیش ازینش تو مخوان دل، که کم از سندان نیست
در جهان نوش لبی را نشناسم امروز
که غلام دهن او ز بن دندان نیست
محتسب را اگر آن چهره در آید به نظر
عذرها خواهد و گوید: گنه از رندان نیست
اوحدی شاد شو از دیدن این روی و مخور
غم بی‌فایده چندین، که جهان چندان نیست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر سری در سر کار تو شود چندان نیست
با تو سختی به سری کار خردمندان نیست
هوش مصنوعی: اگر فردی در کار تو دچار مشکل شود، نباید نگران باشی؛ زیرا در کار اندیشمندان، سختی‌ای وجود ندارد.
گردن ما ز بسی دام برون جست و کنون
سر نهادیم به بند تو، که این بند آن نیست
هوش مصنوعی: ما از بسیاری دام‌ها و مشکلات جان سالم به در بردیم، اما اکنون سر خود را به بند تو سپرده‌ایم، زیرا این بندی که در آن هستیم، چیز دیگری است.
ای دل، از میل به چاه زنخ او داری
به گنه کوش، که زیباتر ازین زندان نیست
هوش مصنوعی: ای دل، برای عشق او به چاه عشق برو و گناه کن، زیرا هیچ زندانی زیباتر از این عشق وجود ندارد.
شمس را دیدم و مثل قمرش نور نداشت
پسته را دیدم و همچون شکرش خندان نیست
هوش مصنوعی: شمس را ملاقات کردم، اما مانند ماه روشنایی نداشت. پسته را هم دیدم، اما مثل شکر، شیرین و خوشحال نبود.
سنگ جانی، که به سیمین تن او دل ندهد
بیش ازینش تو مخوان دل، که کم از سندان نیست
هوش مصنوعی: سنگدلی که به زیبایی و لطافت توجهی ندارد، دل ندهید به او؛ زیرا ارزش او کمتر از سندان نیست و نمی‌توان به او اعتماد کرد.
در جهان نوش لبی را نشناسم امروز
که غلام دهن او ز بن دندان نیست
هوش مصنوعی: امروز در دنیا کسی را نمی‌شناسم که به اندازه‌ی آنکه بر دهان او دندان ندارم، برای من خوشمزه و لذت‌بخش باشد.
محتسب را اگر آن چهره در آید به نظر
عذرها خواهد و گوید: گنه از رندان نیست
هوش مصنوعی: اگر محتسب آن چهره (زیبای) معشوق را ببیند، به او عذر و بهانه می‌آورد و می‌گوید: گناه از رندان نیست.
اوحدی شاد شو از دیدن این روی و مخور
غم بی‌فایده چندین، که جهان چندان نیست
هوش مصنوعی: ای اوحدی، شادی کن از دیدن این چهره و ناراحتی بی‌فایده را کنار بگذار، زیرا این دنیا چندان ارزش غم خوردن ندارد.

حاشیه ها

1399/08/02 12:11
ناشناس

ظاهرا در مصرع اول بیت سوم، واژه‌ی «ار» (به معنای اگر) اشتباها «از» چاپ شده.
با تشکر از زحمات تان.