گنجور

غزل شمارهٔ ۱۱۳

آنکه رخ عاشقان خاک کف پای اوست
با رخ او جان ما، در دل ما جای اوست
او همه نورست، از آن شد همه چشمی برو
او همه جانست، از آن در همه دل جای اوست
نیست به جز یاد او در دل ما جای گیر
در سر ما هم مباد هر چه نه سودای اوست
صورت دست از ترنج فرق نکرد آنکه دید
یوسف ما را، که مصر پر ز زلیخای اوست
نیست دلی کو نخورد غوطه به دریای عشق
وین همه دریا که هست غرقهٔ دریای اوست
خواهش ما زان جمال نیست به جز یک نظر
گر بکند بخت ما، ورنکند رای اوست
نیست سر و تن دریغ گو: بزن، آن دست تیغ
کز تن ما دور به سر که نه در پای اوست
جز ورق ذکر او ورد نخواهیم ساخت
چون همه طومار ما اسم و مسمای اوست
شیوهٔ شوخان شنگ، عربدهٔ رنگ رنگ
غمزهٔ چشمان تنگ، جمله تقاضای اوست
با تو ز یکتا شدن عار ندارد، ولی
گیر که یکتا شود، کیست که همتای اوست؟
کام که جست اوحدی از رخ او دور بود
جامهٔ این آرزو چون نه به بالای اوست

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آنکه رخ عاشقان خاک کف پای اوست
با رخ او جان ما، در دل ما جای اوست
هوش مصنوعی: آن کسی که صورت عاشقان زیر پاهای اوست، با صورت خود، روح ما را در دل ما جا داده است.
او همه نورست، از آن شد همه چشمی برو
او همه جانست، از آن در همه دل جای اوست
هوش مصنوعی: او منبع روشنی است و به همین خاطر همه چشم‌ها به او دوخته شده‌اند. او هستی و جان همه موجودات است و به همین دلیل در دل‌ها جای دارد.
نیست به جز یاد او در دل ما جای گیر
در سر ما هم مباد هر چه نه سودای اوست
هوش مصنوعی: در دل ما هیچ چیزی جز یاد او جا ندارد و در اندیشه‌مان هم نباید چیزی غیر از عشق و فکر او باشد.
صورت دست از ترنج فرق نکرد آنکه دید
یوسف ما را، که مصر پر ز زلیخای اوست
هوش مصنوعی: اگر کسی یوسف را ببیند، متوجه می‌شود که ایران چه زیبایی‌هایی دارد و مانند آن است که صورت و شکلش از ترنج (میوه‌ای زیبا) تفاوتی نمی‌کند. در اینجا اشاره به زیبایی‌های فراوان و هم‌چنین افرادی نظیر زلیخا در مصر است.
نیست دلی کو نخورد غوطه به دریای عشق
وین همه دریا که هست غرقهٔ دریای اوست
هوش مصنوعی: هیچ دلی نیست که به عمق عشق نرود و غرق نشود، و در واقع این همه دریا که وجود دارد، خودشان غرق در عشق او هستند.
خواهش ما زان جمال نیست به جز یک نظر
گر بکند بخت ما، ورنکند رای اوست
هوش مصنوعی: ما از زیبایی او تنها یک نگاه را می‌خواهیم، اگر سرنوشت ما این‌طور رقم بخورد. اگر هم که نه، این خواسته به عقل و اراده او بستگی دارد.
نیست سر و تن دریغ گو: بزن، آن دست تیغ
کز تن ما دور به سر که نه در پای اوست
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی ابراز ناامیدی و فراق از بدنی است که دیگر نمی‌تواند آن را نگه دارد. شاعر به قطع ارتباط و جدایی از آنچه که بود اشاره می‌کند و با ذکر یک تیغ، به شدت و تندی احساساتش می‌پردازد. او می‌گوید که اگر هیچ چیزی از بدن باقی نمانده، پس باید بدون درنگ به جلو رفت و از آنچه که دیگر نمی‌تواند با آن باشد، جدا شد. این احساس می‌تواند به سمتی از رهایی و رنج توأم باشد.
جز ورق ذکر او ورد نخواهیم ساخت
چون همه طومار ما اسم و مسمای اوست
هوش مصنوعی: جز به یاد او چیزی نمی‌گوییم، چون تمام زندگی ما و تمام آنچه داریم، نام و نشانه اوست.
شیوهٔ شوخان شنگ، عربدهٔ رنگ رنگ
غمزهٔ چشمان تنگ، جمله تقاضای اوست
هوش مصنوعی: شیوه‌های شادی‌بخش او، هیاهوی متنوعی از زیبایی و جذبهٔ چشمانش است که تمام آن‌ها به نوعی درخواست او به حساب می‌آید.
با تو ز یکتا شدن عار ندارد، ولی
گیر که یکتا شود، کیست که همتای اوست؟
هوش مصنوعی: با تو یکی شدن برای من عیب و نقصی ندارد، اما اگر کسی واقعا یک‌دست و یکتا شود، چه کسی می‌تواند همتای او باشد؟
کام که جست اوحدی از رخ او دور بود
جامهٔ این آرزو چون نه به بالای اوست
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هر کس به دنبال هدفی است، اما اگر آن هدف به دور از پرتو زیبایی و روح آن شخص باشد، هرگز به حقیقت نخواهد پیوست. در واقع، آرزوی رسیدن به چیزی که به واقعیت و سرچشمه‌ی آن نزدیک نیست، بی‌فایده خواهد بود.