گنجور

غزل شمارهٔ ۱۰۵

روی تو، که قبلهٔ جهانست
از دیدهٔ من چرا نهانست؟
جایی به جز از درت ندارم
گر درنگری، به جای آنست
در دل زده‌ای تو آتش عشق
وین آه، که می‌زنم، دخانست
دل یاد تو در ضمیر دارد
آن نیست که بر سر زبانست
این سر، که به عاشقی سبک شد
بی ‌روی تو بر تنم گرانست
وصل تو به دین و دل خریدم
گر سود کنیم وگر زیانست
یک بوسه اگر به جان فروشی
منت می‌نه، که رایگانست
با من تن لاغر و دل تنگ
از عشق تو کمترین نشانست
ما را ز غم تو اوحدی‌وار
جان بر کف و خرقه در میانست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روی تو، که قبلهٔ جهانست
از دیدهٔ من چرا نهانست؟
هوش مصنوعی: چرا چهره زیبای تو که مرکز توجه و عشق من است از دیدگانم پنهان است؟
جایی به جز از درت ندارم
گر درنگری، به جای آنست
هوش مصنوعی: من هیچ جای دیگری ندارم که بروم جز در خانۀ تو، و اگر تو نگاهی به من بیندازی، در واقع همین جاست که باید باشم.
در دل زده‌ای تو آتش عشق
وین آه، که می‌زنم، دخانست
هوش مصنوعی: در دل تو آتش عشق شعله‌ور شده و این آهی که من می‌کشم، فقط دود آن آتش است.
دل یاد تو در ضمیر دارد
آن نیست که بر سر زبانست
هوش مصنوعی: دل من همیشه یاد تو را در خود دارد، این احساس فقط به زبان نمی‌آید.
این سر، که به عاشقی سبک شد
بی ‌روی تو بر تنم گرانست
هوش مصنوعی: این سر که به خاطر عشق به تو سبک شده، حالا بدون حضورت سنگین و دشوار شده است.
وصل تو به دین و دل خریدم
گر سود کنیم وگر زیانست
هوش مصنوعی: من به خاطر وصال تو، جان و دل خود را به خطر می‌اندازم، چه در این کار سرمایه‌ام را سود ببینم و چه زیان.
یک بوسه اگر به جان فروشی
منت می‌نه، که رایگانست
هوش مصنوعی: اگر یک بوسه تقدیم کنی، ارزش آن را نخواهی داشت که انتظار تقدیر و پاداش داشته باشی، چرا که این کار به راحتی و بدون هزینه انجام می‌شود.
با من تن لاغر و دل تنگ
از عشق تو کمترین نشانست
هوش مصنوعی: من بدنی لاغر و دلی ناراحت دارم که عشق تو کمترین نشانه‌اش است.
ما را ز غم تو اوحدی‌وار
جان بر کف و خرقه در میانست
هوش مصنوعی: به خاطر غم تو، من مانند اوحدی، جانم را در دست گرفته‌ام و در میانه، درویش‌وار لباس صوفیانه به تن دارم.