گنجور

غزل شمارهٔ ۱۰۴

دل مست و دیده مست و تن بی‌قرار مست
جانی زبون چه چاره کند با سه چار مست؟
تلخست کام ما ز ستیز تو، ای فلک
ما را شبی بر آن لب شیرین گمار، مست
یک شب صبح کرده بنالم بر آسمان
با سوز دل ز دست تو، ای روزگار، مست
ای باد صبح، راز دل لاله عرضه دار
روزی که باشد آن بت سوسن عذار مست
از درد هجر و رنج خمارش خبر دهم
گر در شوم شبی به شبستان یار مست
سر در سرش کنم به وفا، گر به خلوتی
در چنگم اوفتد سر زلف نگار، مست
لب برنگیرم از لب یار کناره گیر
گر گیرمش به کام دل اندر کنار، مست
یکسو نهم رعونت و در پایش اوفتم
روزی اگر ببینمش اندر کنار، مست
می‌خانه هست، از آن چه تفاوت که زاهدان
ما را به خانقاه ندادند بار مست؟
ما را تو پنج بار به مسجد کجا بری؟
اکنون که می‌شویم به روزی سه بار مست
از ما مدار چشم سلامت، که در جهان
جز بهر کار عشق نیاید به کار مست
ای اوحدی، گرت هوس جنگ و فتنه نیست
ما رای به کوی لاله‌رخان در می‌آرمست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل مست و دیده مست و تن بی‌قرار مست
جانی زبون چه چاره کند با سه چار مست؟
هوش مصنوعی: دل شاد و گیج، چشمان سرخ و تن مضطرب، موجودی بی‌چاره با این حال چه تدبیری می‌تواند در پی داشته باشد وقتی که در میان جمعی از مستی و شیدایی است؟
تلخست کام ما ز ستیز تو، ای فلک
ما را شبی بر آن لب شیرین گمار، مست
هوش مصنوعی: ما از ستیز و دشمنی‌های تو به شدت آزرده‌ایم، ای دوران؛ چه شبی می‌آید که ما بتوانیم بر لب شیرین عیش و خوشی استراحت کنیم و سرمست شویم؟
یک شب صبح کرده بنالم بر آسمان
با سوز دل ز دست تو، ای روزگار، مست
هوش مصنوعی: یک شب وقتی که صبح نزدیک بود، با دل پر از اندوه نزد آسمان شکایت کردم و از دست تو، ای زمانه، به شدت ناراحتم.
ای باد صبح، راز دل لاله عرضه دار
روزی که باشد آن بت سوسن عذار مست
هوش مصنوعی: ای باد صبح، راز دل لاله را به نمایش بگذار، در روزی که آن معشوق زیبا با چهره گل سوسن در مستی باشد.
از درد هجر و رنج خمارش خبر دهم
گر در شوم شبی به شبستان یار مست
هوش مصنوعی: اگر شبی به خلوت یار مست بروم، می‌توانم از درد جدایی و رنج ناشی از عطش وصالش برایتان بگویم.
سر در سرش کنم به وفا، گر به خلوتی
در چنگم اوفتد سر زلف نگار، مست
هوش مصنوعی: اگر در تنهایی به من نزدیک شود، با وفا سرم را بر روی او می‌گذارم و از زیبایی‌هایش دیوانه می‌شوم.
لب برنگیرم از لب یار کناره گیر
گر گیرمش به کام دل اندر کنار، مست
هوش مصنوعی: اگر از لب یار دوری کنم، این بدان معناست که اگر او را به کام دل خود در کنار خود بزنم، حالتی مست و سرشار از شوق خواهم داشت.
یکسو نهم رعونت و در پایش اوفتم
روزی اگر ببینمش اندر کنار، مست
هوش مصنوعی: اگر روزی او را در کنار خود ببینم، همه تکبر و خودبزرگ‌بینی‌ام را کنار می‌گذارم و در پای او به احترام می‌افتم، حتی اگر در آن لحظه مست و شاداب باشد.
می‌خانه هست، از آن چه تفاوت که زاهدان
ما را به خانقاه ندادند بار مست؟
هوش مصنوعی: در این دنیا، جایی برای خوش‌گذران بودن وجود دارد، پس چه فرقی می‌کند که زاهدان ما را به محفل عبادت راه ندادند، وقتی که می‌توانیم از لذت‌های دیگر بهره ببریم؟
ما را تو پنج بار به مسجد کجا بری؟
اکنون که می‌شویم به روزی سه بار مست
هوش مصنوعی: ما را چگونه می‌توانی پنج بار به مسجد ببری؟ حالا که روزی سه بار در مستی و شادمانی هستیم.
از ما مدار چشم سلامت، که در جهان
جز بهر کار عشق نیاید به کار مست
هوش مصنوعی: به ما امیدی نبندید که همیشه در حال سلامتی و خوبی خواهیم بود، زیرا در این دنیا تنها برای عشق و عاشقی زندگی معنا پیدا می‌کند.
ای اوحدی، گرت هوس جنگ و فتنه نیست
ما رای به کوی لاله‌رخان در می‌آرمست
هوش مصنوعی: ای اوحدی، اگر علاقه‌ای به جنگ و درگیری نداری، ما به محله‌ی گل‌رخان می‌رویم و به خوشگذرانی می‌پردازیم.

حاشیه ها

1391/11/14 18:02
سعید

در مصرع آخر با توجه به معنی کل غزل و ایضا وزن غزل به نظر می آید واژه "رای" به اشتباه آورده شده ، رای به معنی قصد یا دیدن است ، در ضمن
"در می آر "نباید روی هم نوشته شود
صحیح : "ما را به کوی لاله‌رخان در مِی‌ آر، مست"

1395/12/21 11:02
کسرا

بی نظیره این غزل

1396/03/31 00:05
حسین میلانی

ای اوحدی گرت هوس جنگ وفتنه نیست
مارابه کوی لاله رخان درمیارمست
نتوجه به تاکید شاعر در مصرع اول علیالقاعده مصرع دوم باید اینچنین باشد
مارا درحالی که مست هستیم به کوی یار مبر

1396/03/31 00:05
حسین میلانی

ای اوحدی گرت هوس جنگ وفتنه نیست
مارا بکوی لاله رخان در میار مست
باتوجه به محتوای مصرع اول علی القاعده مصرع دوم بصورت فوق باشد

1397/05/20 08:08
کریمی

جان زبون صحیح است نه جانی زبون