غزل شمارهٔ ۱۰۲
انجمن شهر ملای گلست
باده بیاور، که صلای گلست
نالهٔ مرغان سحرخوان به صبح
از سر عشقت، نه برای گلست
بر رخ خوبان جهان خط کشید
سبزه، که خاک کف پای گلست
باغ، که او خاک معنبر کند
سنبل او خواجه سرای گلست
پیرهن یوسف مصری، که شهر
پرصفت اوست، قبای گلست
سر به در دوست نهادند خلق
در همه سرها چو هوای گلست
اوحدی، اینها همه گفتی، ولی
با رخ آن ماه چه جای گلست؟
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
انجمن شهر ملای گلست
باده بیاور، که صلای گلست
هوش مصنوعی: جمع دوستان و اهالی شهر شاداب و باصفا است، بیا و باده بیاور، زیرا فضا پر از عطر گل است.
نالهٔ مرغان سحرخوان به صبح
از سر عشقت، نه برای گلست
هوش مصنوعی: صدای ناله و آواز پرندگان صبحگاهی به خاطر عشق توست، نه به خاطر زیبایی گلها.
بر رخ خوبان جهان خط کشید
سبزه، که خاک کف پای گلست
هوش مصنوعی: سبزه بر چهره زیبای جهان نقش بسته است، زیرا خاک زیر پای گل، نشانی از زیبایی و لطافت دارد.
باغ، که او خاک معنبر کند
سنبل او خواجه سرای گلست
هوش مصنوعی: باغی که به خاطر زیباییاش معروف است، گلهای خوشبویی دارد که به زیبایی آن افزوده میشود.
پیرهن یوسف مصری، که شهر
پرصفت اوست، قبای گلست
هوش مصنوعی: پیرهن یوسف که در مصر معروف بود و پر از صفات نیکو بود، همچون یک پوشش گلین زیبا است.
سر به در دوست نهادند خلق
در همه سرها چو هوای گلست
هوش مصنوعی: مردم سرهای خود را به در دوست گذاشتند، زیرا همه سرها به سوی زیبایی گل گرایش دارند.
اوحدی، اینها همه گفتی، ولی
با رخ آن ماه چه جای گلست؟
هوش مصنوعی: اوحدی، تو همه این زیباییها و لطافتها را بیان کردی، اما در برابر چهره آن ماه، چقدر گل و زیباییهای دیگر ارزش دارند؟