قصیدهٔ شمارهٔ ۴۰ - وله علیه الرحمه
جهان به دست تو دادند، تا ثواب کنی
خطا ز سر بنهی، روی در صواب کنی
فلک چو نامه فرستد ز مشکلی به جهان
به فکر خویشتن آن نامه را جواب کنی
شود به عهد تو بسیار فتنهها بیدار
چو عشق بازی و سیکی خوری و خواب کنی
مهل خراب جهان را به دست ظلم، که زود
تو هم خراب شوی، گر جهان خراب کنی
چو دور دولت تست، ای امیر ملک، بکوش
که نام نیک درین دولت اکتساب کنی
بدانکه: نام شبانی نیاید از تو درست
که گله را همه در عهدهٔ ذئاب کنی
شود چو قصهٔ عود و رباب قصهٔ تو
چو دل بدعد دهی، گوش بر رباب کنی
به قتل دشمن خود گر شتاب نیست ترا
یقین شناس که: بر قتل خود شتاب کنی
روا مدار که: از بهر پهلوی بریان
هزار سینه به سیخ جفا کباب کنی
قراضهای زر بیوگان مسکینست
قلادها که تو در گردن کلاب کنی
میان دوزخ و خلق تو بس تفاوت چیست؟
چو خلق را همه از خلق خود عذاب کنی
ترا از آنچه که چون گل در آتشست کسی؟
که جای خویشتن اندر گل و گلاب کنی
نگاه کن: که گر اینها که میکنی با خلق
کنند با تو زمانی، چه اضطراب کنی؟
به جانب تو نهان بس خطابهاست ز غیب
ولی تو گوش نداری، که بر خطاب کنی
چو پیر گشتی و پیری رسول رفتن تست
چه اعتماد بر این خیمه و طناب کنی؟
به پیش آب جهان خانهایست بیبنیاد
نه محکمست عمارت، که پیش آب کنی
ز سر جوان نتوانی شد، ار چه در پیری
ز مشک سوده سر خویش را خضاب کنی
به قول اوحدی ار ذرهای برآری سر
ز روشنی رخ خود را چو آفتاب کنی
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۹ - وله نورالله قبره: گر بدینصورت، که هستی، صرف خواهد شد جوانیقصیدهٔ شمارهٔ ۴۱ - وله غفرالله ذنوبه: اگر حقایق معنی به گوش جان شنوی
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جهان به دست تو دادند، تا ثواب کنی
خطا ز سر بنهی، روی در صواب کنی
هوش مصنوعی: جهان به تو سپرده شده تا کارهای خوب انجام دهی، پس اشتباهات را فراموش کن و به سمت کارهای درست برو.
فلک چو نامه فرستد ز مشکلی به جهان
به فکر خویشتن آن نامه را جواب کنی
هوش مصنوعی: اگر سرنوشت مشکلی را برای انسان به وجود آورد، او باید در ابتدا به خود فکر کند و به آن مسئله پاسخ دهد.
شود به عهد تو بسیار فتنهها بیدار
چو عشق بازی و سیکی خوری و خواب کنی
هوش مصنوعی: در زمان وفاداری تو، فتنهها و آشوبهای زیادی به وجود میآید. در این میان، عشق و لذتجویی و خوابپردازی نقش مهمی ایفا میکند.
مهل خراب جهان را به دست ظلم، که زود
تو هم خراب شوی، گر جهان خراب کنی
هوش مصنوعی: به دیگران اجازه نده که با ظلم و بیعدالتی دنیا را خراب کنند، زیرا اگر این کار را انجام دهند، خودشان نیز به زودی دچار خرابکاری و ویرانی خواهند شد.
چو دور دولت تست، ای امیر ملک، بکوش
که نام نیک درین دولت اکتساب کنی
هوش مصنوعی: ای امیر کشور، زمانی که به تو خوشبختی و قدرت روی آورده است، تلاش کن تا نام و یاد نیکویی برای خود به جا بگذاری و در این دوران از آن بهرهمند شوی.
بدانکه: نام شبانی نیاید از تو درست
که گله را همه در عهدهٔ ذئاب کنی
هوش مصنوعی: بدان که نمیتوانی به درستی خود را شبان معرفی کنی، زیرا مسئولیت گله را به عهدهٔ گرگها میگذاری.
شود چو قصهٔ عود و رباب قصهٔ تو
چو دل بدعد دهی، گوش بر رباب کنی
هوش مصنوعی: زمانی که داستان تو مانند داستان عود و رباب زیبا و دلنشین شود، اگر دل را به تو بسپاری، باید به نغمههای دلانگیز آن گوش بسپاری.
به قتل دشمن خود گر شتاب نیست ترا
یقین شناس که: بر قتل خود شتاب کنی
هوش مصنوعی: اگر در کشتن دشمن خود عجله نمیکنی، به خوبی میدانی که اگر دست به کار شوی، در واقع خود را نیز به خطر میاندازی.
روا مدار که: از بهر پهلوی بریان
هزار سینه به سیخ جفا کباب کنی
هوش مصنوعی: اجازه نده که به خاطر لذتی زودگذر، هزاران قلب را مورد آزار و شکنجه قرار دهی.
قراضهای زر بیوگان مسکینست
قلادها که تو در گردن کلاب کنی
هوش مصنوعی: سکههای کهنه طلا برای زنهای بیچاره بیارزش است، مانند زنجیری که تو به گردن گرگ بیندازی.
میان دوزخ و خلق تو بس تفاوت چیست؟
چو خلق را همه از خلق خود عذاب کنی
هوش مصنوعی: بین عذابهای دوزخ و آزارهایی که از طرف مردم بر تو میآید، چه تفاوتی وجود دارد؟ چون تو با رفتار و احساسات خود، به دیگران آسیب میزنی.
ترا از آنچه که چون گل در آتشست کسی؟
که جای خویشتن اندر گل و گلاب کنی
هوش مصنوعی: آیا کسی هست که تو را از آن چیزهایی که مانند گلی در آتش میسوزند، بشناسد؟ که تو بتوانی در میان گل و گلاب، جایگاه خود را به دست آوری.
نگاه کن: که گر اینها که میکنی با خلق
کنند با تو زمانی، چه اضطراب کنی؟
هوش مصنوعی: به خودت بیندیش که اگر رفتارهایت با دیگران به خودت برگردد و تجارب مشابهی را تجربه کنی، چه نیازی به نگرانی و اضطراب است؟
به جانب تو نهان بس خطابهاست ز غیب
ولی تو گوش نداری، که بر خطاب کنی
هوش مصنوعی: خیلی از پیامها و نداها از دور و از عالم غیب به سمت تو میآیند، اما تو به آنها توجهی نمیکنی تا بتوانی پاسخ دهی.
چو پیر گشتی و پیری رسول رفتن تست
چه اعتماد بر این خیمه و طناب کنی؟
هوش مصنوعی: زمانی که به سن پیری رسیدی و دوره جوانی به پایان رسید، باید بر رفتن و تغییرات زندگی اعتماد داشته باشی. پس برای چه به این دنیای گذرا و ناپایدار تکیه کنی؟
به پیش آب جهان خانهایست بیبنیاد
نه محکمست عمارت، که پیش آب کنی
هوش مصنوعی: در جلو آب، خانهای وجود دارد که بنایی ندارد و استحکام لازم را ندارد. این نشاندهندهی عدم ثبات و بیپایه بودن آن است که در برابر آب، مستحکم نخواهد بود.
ز سر جوان نتوانی شد، ار چه در پیری
ز مشک سوده سر خویش را خضاب کنی
هوش مصنوعی: اگرچه میتوانی در پیری موهای خود را با رنگ مشکین رنگ کنی، اما هرگز نمیتوانی جوانی را به دست آوری.
به قول اوحدی ار ذرهای برآری سر
ز روشنی رخ خود را چو آفتاب کنی
هوش مصنوعی: اگر کمی از روشنی چهرهات را آشکار کنی، حتی اگر به اندازه یک ذره باشد، میتوانی مثل آفتاب درخشان باشی.