گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۳۸ - وله سترالله عیوبه

هرگز به جان فرا نرسی بی‌فروتنی
خواهی که او شوی تو، جدا گرد از منی
زنهار ! قصد کندن بیخ کسان مکن
زیرا که بیخ خویشتنست آنکه می‌کنی
نیکی کن، ای پسر تو، که نیکی به روزگار
سوی تو بازگردد، اگر در چه افگنی
دل در جهان مبند، که بی‌جرعه‌های زهر
کس شربتی نمی‌خورد، از دست او، هنی
امروز کار کن که جوانی و زورمند
فردا کجا توان؟ که شوی پیر و منحنی
تا کی من و جمال من و ملک و مال من؟
چندین هزار من که شد از قطره‌ای منی؟
سر برفراشتی که : به زور تهمتنم
ای زیردست آز، چه سود از تهمتنی؟
جز با دل شکسته ترا کار زار نیست
خود را نگاه دار، که بر قلب می‌زنی
کردی کلاه کژ، که : کمر بسته‌ام به سیم
ای سنگدل، چه سیم؟ که دربند آهنی
گر نیک بنگری،همه زندان روح تست
چون کرم پیله، بر تن خود هرچه می‌تنی
گر مرهم تو بر دل مردم بمنتست
بردار مرهمت، که نمک می‌پراگنی
مشکل بزاید از تو بسی خیر، از آنکه تو
چون مادر زمانه ز نیکی سترونی
از پند گفتن تو چه فرقست تا به نیش؟
از بهر آنکه تیزتر از فرق سوزنی
تا برزنی به کیسهٔ بازاریان یکی
روز دراز بر سر بازار و برزنی
از بهر لقمه‌ای، که نهندت به کام در
دیدم که : زخم‌دارتر از قعر هاونی
دانی حساب گندم خود جوبه جو ولی
«الحمد» را درست ندانی، ز کودنی
نادان به جز حکایت دنیا نمی‌کند
ناچار خود حکایت دنیا کند دنی
ای اوحدی، کسی بجزو نیست در جهان
درویش باش، تا غم کارت خورد غنی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هرگز به جان فرا نرسی بی‌فروتنی
خواهی که او شوی تو، جدا گرد از منی
هوش مصنوعی: هرگز به مقام بلند و روحانی دست نخواهی یافت، مگر اینکه خود را از خودخواهی و غرور دور کنی. اگر بخواهی به او بپیوندی، باید از منیت و خودپرستی فاصله بگیری.
زنهار ! قصد کندن بیخ کسان مکن
زیرا که بیخ خویشتنست آنکه می‌کنی
هوش مصنوعی: مواظب باش! به دنبال آسیب زدن به دیگران نباش، چرا که به نوعی به خودت آسیب می‌زنی.
نیکی کن، ای پسر تو، که نیکی به روزگار
سوی تو بازگردد، اگر در چه افگنی
هوش مصنوعی: ای پسر، کار نیک انجام بده، زیرا نیکی که به دیگران می‌کنی در نهایت به خودت باز خواهد گشت، حتی اگر در حال حاضر نتیجه‌ای نداشته باشد.
دل در جهان مبند، که بی‌جرعه‌های زهر
کس شربتی نمی‌خورد، از دست او، هنی
هوش مصنوعی: دل خود را در دنیا مشغول نکن، زیرا هیچ‌کس بدون چشیدن زهر، از دست او نوشیدنی نمی‌خورد، و این برای تو خوشی به همراه ندارد.
امروز کار کن که جوانی و زورمند
فردا کجا توان؟ که شوی پیر و منحنی
هوش مصنوعی: امروز تلاش کن چون فردا به جایی خواهی رسید که نمی‌توانی، زیرا به پیری و ناتوانی دچار می‌شوی.
تا کی من و جمال من و ملک و مال من؟
چندین هزار من که شد از قطره‌ای منی؟
هوش مصنوعی: تا کی باید به زیبایی و ثروت و مقام خود فکر کنم؟ هزاران چیزی که برای من مهم است، در حقیقت فقط یک ذره از وجود من به حساب می‌آید.
سر برفراشتی که : به زور تهمتنم
ای زیردست آز، چه سود از تهمتنی؟
هوش مصنوعی: تو به بلندی و قدرت خود افتخار می‌کنی، اما ای فرودست، با زور و قدرت من چه فایده‌ای داری؟ تهمت زدن به من هیچ سودی نخواهد داشت.
جز با دل شکسته ترا کار زار نیست
خود را نگاه دار، که بر قلب می‌زنی
هوش مصنوعی: تنها کسی که دلش شکسته است، در میدان نبرد با تو کار ندارد. پس خودت را حفظ کن، زیرا تو بر قلب او ضربه می‌زنی.
کردی کلاه کژ، که : کمر بسته‌ام به سیم
ای سنگدل، چه سیم؟ که دربند آهنی
هوش مصنوعی: تو کلاهی کج بر سر نهاده‌ای، که من برای تو خود را به زنجیر سیمی بسته‌ام. ای سنگدل، چه سیمی؟ که من در بند آهنی گرفتارم.
گر نیک بنگری،همه زندان روح تست
چون کرم پیله، بر تن خود هرچه می‌تنی
هوش مصنوعی: اگر با دقت بیشتری نگاه کنی، متوجه می‌شوی که تمام محدودیت‌های تو به نوعی زندان روحی‌ات هستند. مانند کرم که در پیله خود محبوس است، تو نیز بارها و بارها به این محدودیت‌ها دامن می‌زنی.
گر مرهم تو بر دل مردم بمنتست
بردار مرهمت، که نمک می‌پراگنی
هوش مصنوعی: اگر شفای تو برای دل‌های مردم، با منت و خلوص نباشد، بهتر است که مرهمت را برداری، چون فقط زخم‌ها را بیشتر می‌کنی و به درد آنها افزوده می‌شود.
مشکل بزاید از تو بسی خیر، از آنکه تو
چون مادر زمانه ز نیکی سترونی
هوش مصنوعی: مشکلات از تو به وجود می‌آید، اما از تو خیر و نیکی بسیار می‌روید، زیرا تو مانند مادر زمانه، از خوبی‌ها خالی نیستی.
از پند گفتن تو چه فرقست تا به نیش؟
از بهر آنکه تیزتر از فرق سوزنی
هوش مصنوعی: از نصیحت تو چه فرق دارد، وقتی که دردش به اندازه نیش زنبور است؟ چون این نصیحت به اندازه نوک سوزن تیزتر و آزاردهنده‌تر است.
تا برزنی به کیسهٔ بازاریان یکی
روز دراز بر سر بازار و برزنی
هوش مصنوعی: این بیت به معنای تلاش برای کسب درآمد و موفقیت در بازار است. شخصی می‌خواهد با تلاش و کوشش خود، روزی را در بازار سپری کند و به خوبی در آنجا فعال باشد. در واقع، اشاره به اهمیت کار و کوشش برای دست یابی به آرزوها دارد.
از بهر لقمه‌ای، که نهندت به کام در
دیدم که : زخم‌دارتر از قعر هاونی
هوش مصنوعی: مقصود این است که برای به دست آوردن یک لقمه نان، انسان ممکن است دچار زخم‌ها و آسیب‌های بیشتری شود، تا جایی که این آسیب‌ها بیشتر از عمق و سختی یک هاون باشد. به عبارتی، تلاش برای به دست آوردن چیزهای مختصر می‌تواند به بهای زیادی همراه باشد.
دانی حساب گندم خود جوبه جو ولی
«الحمد» را درست ندانی، ز کودنی
هوش مصنوعی: اگر حساب گندم خود را بدانید و به جای آن جو در نظر بگیرید، ولی نتوانید مفهوم «الحمد» را درک کنید، نشان‌دهنده نادانی شماست.
نادان به جز حکایت دنیا نمی‌کند
ناچار خود حکایت دنیا کند دنی
هوش مصنوعی: انسان نادان، به غیر از داستان‌های دنیوی هیچ چیزی نمی‌بیند و ناگزیر است که فقط به مسائل دنیوی بپردازد.
ای اوحدی، کسی بجزو نیست در جهان
درویش باش، تا غم کارت خورد غنی
هوش مصنوعی: ای اوحدی، در دنیا هیچ‌کس جز تو نیست. درویشی کن، تا وقتی غمت خورده شود، ثروتمند شوی.

حاشیه ها

1402/01/09 21:04
سفید

 

زنهار! قصد کندن بیخ کسان مکن

زیرا که بیخ خویشتن است آنکه می‌کَنی

.

گر مرهم تو بر دل مردم به منت است

بردار مرهمت، که نمک می‌پراگنی