قصیدهٔ شمارهٔ ۳۵ - وله بردالله مضجعه
کردم اندیشه تاکنون باری
برنیامد ز دست من کاری
گر ز قرب و قبول آن حضرت
رتبتی یافت خوب کرداری
من چنانم ز شرم بار گناه
که نظر بر نمیکنم باری
دیده بسیار لطف و ناکرده
شکر او، اندکی ز بسیاری
کیستند این مجاهزان زمین؟
کرکسی چند، گرد مرداری
هرکس از بهر پایبند وجود
گرد خود درکشیده دیواری
چیست این عمر و این عمارت دهر؟
پنج روزی و چار دیواری
هیچ مغزی نداشتست آن سر
که بود پایبند دستاری
عافیت خواهی؟ از جهان بگریز
توشهای سهل و گوشهٔ غاری
زین میان، گر نجات میخواهی
بپران خویش را چو طیاری
مکن آزار هیچ نفس طلب
که نیرزد جهان به آزاری
سبب و سر این بباید دید
هر کرا در قدم رود خاری
جام گیتی نمای خاطر تست
که ندارد ز جهل زنگاری
این جهان زان جهان نموداریست
در تو از هر دوشان نموداری
در وجودت نهفته گنجی هست
تو بر آن گنج خفته چون ماری
راست پرسی؟ درین خراب آباد
بهتر از عقل نیست معماری
طاعت و معصیت، که میبینی
غایتش جنتست، یا ناری
به حقیقت سعادت آن باشد
که ندارد دریغ دیداری
ای که بر آستانهٔ در تست
روی هر سرکشی و جباری
اوحدی را به لطف خود بنواز
بگسل از هر غرور و پنداری
چند پرسی که : احتیاجی هست ؟
هست و در یوزهٔ میکنم آری
چو شود گر ز جامه خانهٔ خود
سوی ما افگنی کله واری
گر چه در کیسهٔ عمل داریم
از بدی شق بکرده طوماری
به چه سنجد گناه صد چون ما؟
در ترازوی چون تو غفاری
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۴ - وله نورالله قبره: عمر گذشت، ای دل شکسته، چه داری؟قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ - وله نورالله قبره: گریان در آخر شب، چون ابر نوبهاری
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کردم اندیشه تاکنون باری
برنیامد ز دست من کاری
هوش مصنوعی: تا به حال فکر کردهام، اما هیچ کار مهمی از دست من برنیامده است.
گر ز قرب و قبول آن حضرت
رتبتی یافت خوب کرداری
هوش مصنوعی: اگر از نزدیکی و پذیرش آن حضرت جایگاهی به دست آوردی، رفتار نیکو را به خوبی انجام بده.
من چنانم ز شرم بار گناه
که نظر بر نمیکنم باری
هوش مصنوعی: من به قدری از شرم و گناه سنگین شدهام که نمیتوانم به کسی نگاه کنم.
دیده بسیار لطف و ناکرده
شکر او، اندکی ز بسیاری
هوش مصنوعی: چشم من پر از نعمتهایی است که از جانب او به من رسیده، اما من به شکرگزاری از او فقط کمی توجه کردهام، در حالی که این توجه باید بیشتر باشد.
کیستند این مجاهزان زمین؟
کرکسی چند، گرد مرداری
هوش مصنوعی: کیستند این مردان مبارز در زمین؟ گروهی از زاغهها که دور جنازهای گشتهاند.
هرکس از بهر پایبند وجود
گرد خود درکشیده دیواری
هوش مصنوعی: هر کسی برای محافظت از خود و جلوگیری از آسیب از دور و برش دیواری ساخته است.
چیست این عمر و این عمارت دهر؟
پنج روزی و چار دیواری
هوش مصنوعی: این زندگی و بناهای دنیایی چه ارزشی دارند؟ تنها چند روزی بیشتر نیستند و فقط در محدودهای مشخص قرار دارند.
هیچ مغزی نداشتست آن سر
که بود پایبند دستاری
هوش مصنوعی: هیچ دردی در سر نیست، اگر کسی به خود مغزی نداشته باشد و تنها به تزیینات ظاهری بپردازد.
عافیت خواهی؟ از جهان بگریز
توشهای سهل و گوشهٔ غاری
هوش مصنوعی: اگر به دنبال آرامش و سعادت هستی، بهتر است از جمع و جور زندگی کنونی فاصله بگیری و به مکانی دنج و آرام پناه ببری.
زین میان، گر نجات میخواهی
بپران خویش را چو طیاری
هوش مصنوعی: اگر در این میان به دنبال نجات هستی، باید مانند پرندهای خود را رها کنی و آزادانه پرواز کنی.
مکن آزار هیچ نفس طلب
که نیرزد جهان به آزاری
هوش مصنوعی: به هیچ کس آسیب نرسان، زیرا که در برابر آزار دیگران، ارزش این دنیا چندان نیست.
سبب و سر این بباید دید
هر کرا در قدم رود خاری
هوش مصنوعی: هر کسی که در مسیر زندگی قدم میگذارد، باید علت و ریشه مشکلات و دشواریهایی که با آن مواجه میشود را بررسی کند.
جام گیتی نمای خاطر تست
که ندارد ز جهل زنگاری
هوش مصنوعی: جام زندگی نمایانگر ذهن و فکر توست که از ناآگاهی هیچ اثر و نشانی ندارد.
این جهان زان جهان نموداریست
در تو از هر دوشان نموداری
هوش مصنوعی: این جهان، تصویری از آن جهان است که در درون تو وجود دارد و تو نشاندهنده هر دوی این دنیاها هستی.
در وجودت نهفته گنجی هست
تو بر آن گنج خفته چون ماری
هوش مصنوعی: در وجود تو گنجینهای ارزشمند وجود دارد، ولی تو مانند ماری که در خواب است، از آن غافل هستی و به آن توجهی نمیکنی.
راست پرسی؟ درین خراب آباد
بهتر از عقل نیست معماری
هوش مصنوعی: اگر راستش را بخواهی، در این ویرانه بهتر از عقل، کسی توانایی ساختن ندارد.
طاعت و معصیت، که میبینی
غایتش جنتست، یا ناری
هوش مصنوعی: کاری که انجام میدهی، چه اطاعت باشد و چه نافرمانی، در نهایت به بهشت یا جهنم منتهی میشود.
به حقیقت سعادت آن باشد
که ندارد دریغ دیداری
هوش مصنوعی: سعادت واقعی زمانی است که هیچ حسرتی برای دیدار وجود نداشته باشد.
ای که بر آستانهٔ در تست
روی هر سرکشی و جباری
هوش مصنوعی: ای کسی که در آستان در تو قرار دارد، بر هر سرکشی و قدرتی تسلط داری.
اوحدی را به لطف خود بنواز
بگسل از هر غرور و پنداری
هوش مصنوعی: به اوحدی لطف کن و او را از هر نوع خودبزرگبینی و تصورات نادرست رها ساز.
چند پرسی که : احتیاجی هست ؟
هست و در یوزهٔ میکنم آری
هوش مصنوعی: سوال نکنید که آیا نیازی هست یا نه؛ نیاز وجود دارد و من در حال انجام آن هستم.
چو شود گر ز جامه خانهٔ خود
سوی ما افگنی کله واری
هوش مصنوعی: وقتی که از خانهات لباسهایت را به سمت ما پرت کنی، گویی در آن لحظه، تو برای ما اهمیت زیادی داری.
گر چه در کیسهٔ عمل داریم
از بدی شق بکرده طوماری
هوش مصنوعی: اگرچه در کارنامهٔ عمل خود، از بدیها حجم زیادی جمع کردهایم، باید بدانیم که فردا ممکن است از ما حساب کشیده شود.
به چه سنجد گناه صد چون ما؟
در ترازوی چون تو غفاری
هوش مصنوعی: گناه ما چگونه با یکدیگر سنجیده میشود، در حالی که هیچ معیاری مثل تو برای اندازهگیری وجود ندارد؟